۳آبان۹۸
تظاهرات علیه گرانی در شهر مشهد
منحنی رو به صعود قیام
بررسی منحنی رو به صعود تحولات اجتماعی ایران از قیام ۸۸ تاکنون توجه ما را به دستآوردهای مهمی جلب میکند. در این بازهٔ زمانی چند قیام سراسری رخ داده است: «دی۸۸، دی۹۶، آبان۹۸»؛ علاوه بر آن چند خیزش مهم بهوقوع پیوسته است که اهمیت و جایگاه آنها کمتر از سه قیام سراسری نیست؛ مانند «قیام سراوان و قیام خوزستان». در یک نگرش کلی به منحنی این سلسله قیامها به چند نتیجهگیری راه میبریم:
۱ـ در این سلسله قیامها و خیزشهای بزرگ، سیر جنبش مردمی از یک موضوع معیشتی یا اعتراض به نتیجهٔ انتخابات، به سمت براندازی حکومت نیل کرده و رأس نظام یعنی خامنهای و اصل ولایت فقیه را نشانه رفته است. بهعبارت دیگر هر چه جلو میرویم براندازی کل نظام وجهه همت قیامکنندگان و اصلیترین خواسته آنها بوده است.
۲ـ خصلت بارز این قیامها، قابلیت گسترش و سرایت آنها به دیگر نقاط ایران و همچنین به دیگر اقشار و طبقات جامعه است. این قیامها در یک منطقه یا استان مشخصی محصور نشده و صبغهٔ بومی نداشته است. همچنان که به طبقه و قشر خاصی محدود نشده و هر روز اقشار وسیعتری از جامعه به صحنه مبارزه سیاسی با رژیم روی میآورند. اگر در بازههای مشخصی از یک استان مشخص آغاز شده ولی با پشتیبانی و همدردی هموطنان ایرانی از سایر استانها همراه بوده است.
۳ـ حکومت و بهطور مشخص شخص خامنهای برای مقابله با قیام و فرونشاندن آن به آخرین حربهٔ خود یعنی سرکوب عریان و خونین و قطع اینترنت متوسل شده است. سرخترین و پررنگترین قسمت منحنی در این مقوله، قیام آبان ۹۸ بوده است. در عین حال بیشترین سازمانیافتگی و رویارویی با حکومت نیز خاص قیام آبان است.
پوستاندازی حکومت
از دستآوردهای رشد و گسترش جنبش اجتماعی، وادار کردن حکومت به پوستاندازی و کنار گذاشتن آرایهها و پیرایههای فریبکارانهیی بوده که طی این مدت برای منطبق نشان دادن خود با خواستهای مردم و نیز ایزگمکردن از آنها استفاده میکرده است؛ از قبیل اپوزیسیوننمایی و اپوزیسیونتراشی و ساختن اپوزیسیون جعلی برای ایجاد گمراهی در بین طیف برانداز جامعه و کمرنگ کردن خط اصیل سرنگونی که از ۳۰خرداد۶۰ تاکنون، مجاهدین و مقاومت ایران پرچم آن را همواره برافراشته نگهداشتهاند.
در این راستا، تکامل جنبش اجتماعی، خامنهای را وادار به جراحی اصلاحطلبان قلابی نمود. وظیفهٔ آنها ایجاد یک عایق و سپر حفاظتی بین حکومت و لبهٔ تیز خیزشهای اجتماعی بود. آنها در رتوش چهرهٔ کریه این رژیم و شیطانسازی از نیروی برانداز اصلی آن سنگتمام گذاشتند ولی تاریخ مصرف آنها به سر آمد و اکنون زائدههایی هستند رانده از جامعه و مانده از حکومت.
عبور مردم از گفتمانهای حکومتی
روزنامهٔ حکومتی شرق ۱آبان ۱۴۰۰ تمام گفتمانهای حکومتی را در زیر مجموعهٔ «باورمندان به جمهوری اسلامی»! گردآوری میکند و اعتراف میکند که هیچیک هژمونی لازم را برای ایجاد اصلاح یا دگرگونی در حکومت ندارند. در مورد آنها مینویسد: «نزدیکی منتقدان داخلی به مسائل سیاسی و اقتصادی کشور و آگاهی از مطالبات مردم، این باور را در آنان بهوجود آورده است که با جبران اشتباهات گذشتهشان میتوانند دوباره صدای مردم باشند». !
این روزنامه در بارهٔ باند حاکم نیز نظری شایان توجه دارد:
«در خلأ میان این جریانها، اصولگرایان قرار دارند که با فراغ بال و اعتمادبهنفسِ نشأتگرفته از قدرت دولتی و مجلسی، فکر میکنند قادرند وضعیت را بسامان کنند و با حذف رقبا و مخالفان و با یک چوب راندن آنان و با محدودسازی سیاسی و اجتماعی و با اتکا به اینکه در غیاب هژمونی میتوانند با اقتدار مردم را اقناع ساخته، در حالِ تحکیم مواضع خود هستند. آنان بیش از اینکه بخواهند صدای مردم باشند، درصدد ایجاد راهکارهایی برای کنترل مردماند».
مردم در انتخابات ۱۴۰۰ این رژیم نشان دادند که از تمام گفتمانهای حکومتی و قائل به تثبیت وضع موجود عبور کرده و در طیف براندازان قرار گرفتهاند. این عبور با گذر زمان بارزتر میشود.
رشد رادیکالیسم اجتماعی در مواجهه با حکومت
سرکوب عریان حکومتی باعث سربرآوردن شعلههای خشم مردم در نقاط گسترده میهن شده است. بهاین ترتیب سرکوب ناکارآمدی خود را در خاموش کردن آتش قیام در عمل به نمایش گذاشته است. پیآمد آن رادیکالکردن هر چه بیشتر جامعه و رویآوری هر چه بیشتر مردم به گزینهٔ براندازی بوده است. کشف پیدرپی سلاح و در بوق کردن خبر آن از سوی رسانههای حکومتی بهترین گواه این واقعیت است. طبعاً آنها از بخش کشف شدهٔ خرید و فروش و تبادل سلاح در بین شهروندان گزارش پخش میکنند، بخش عظیم و کشفناشده، حاکی از تمایل عمومی به برخورد رادیکال با حکومت و عوامل سرکوبگر آن است. جامعهٔ ایران دریافته است که سلاح و قهر تنها زبان گفتگو با حاکمیتی است که راه را بر دیگر شیوههای تعامل بسته است.
«تودهها خود سخن میگویند»!