۱آبان ۱۴۰۰
بعد از اینکه آخوند میرزایی برای کشاورزان دردمند اصفهانی نسخهٔ دعای باران نوشت، باران خشم مردم به سمتش سرازیر شد.
یک هموطن اصفهانی: مینشینیم تا بیاد میخواهیم نماز بارون بخوانیم آقای میرزایی جلو میایسته ما هم بهش اقتدا میکنیم تا بارون هم نیاد از اینجا نمیریم
روزنامه جمهوری اسلامی:
این تجمع، بهمعنای اعتراض به کسانی است که بهجای اقدامات عملی برای حل مشکلات مردم، آنها را به دعا و نماز حواله میدهند
خامنهای:
این بلای آنچنان بزرگی نیست از این بلاها بزرگتر هم وجود داشته و داره و خودمون هم در کشور مواردی رو مشاهده کردیم میتوانند با دعا با توسلات
یک هموطن اصفهانی به آخوند میرزایی ـ ۲۹مهر:
شما فرمودید نماز بارون ولی ما میگیم من شخص نمیگم ما جمع میگیم میگیم استغفار کنید تا خدا ببخشدتون
فریاد و خشم کشاورز اصفهانی رودروی آخوند میرزایی:
به والله... ... . اصلاً من تروریستم من... به هر کی بگی من تروریستم اول شما... بعد خودمو اعدام...
عباس عبدی از باند مغلوب رژیم:
«روزی که آقای مثلا نماینده مردم این چک بیمحل را کشید متوجه نبود که مردم بلافاصله آن را به حساب میگذارند و چون حساب خالی است برگشت میخورد».
یک هموطن اصفهانی به آخوند میرزایی:
آب هست نیست یزد میره به ما هیچ ربطی نداره ما ۱۵آبان حقآبهمون رو میخواهیم بگیریم ۱۸۰میلیون هم از سال گذشته طلبکاریم
فریاد و خشم کشاورز اصفهانی رودروی آخوند میرزایی:
خدا لعنتتون کنه به... ... ... ...
وقتی کارد به استخوان رسید و دیگر چیزی برای از دست دادن باقی نماند، هیچ قدرتی قادر به کنترل آتش خشم نیست. این است پاسخ مردم به وعدههای فریبکارانه