۳۱ شهریور۱۴۰۰
جمشید پیمان براندازی نظام
ـــ ۴۳ سال پیش که جمعیت ایران حدود ۳۶ میلیون بود، وقتی خمینی بر کشور حاکم شد، شماری گفتند خمینی مردم ناآگاه را فریب داد و اگر آن ۳۶ ملیون دارای فهم و شعور سیاسی میبودند به خمینی لبیک نمیگفتند!
ـــ از همان روزهای به قدرت رسیدن خمینی و پردهبرداری از چهرهی ضد بشری و ضد ایرانیاش، شماری گفتند این غول بیشاخ و دم را که از ژرفای تاریک تاریخ آمده و بر ایران چیره شده، باید از طریق بالا بردن سطح شعور و فرهنگ و آگاهی آن ۳۶ ملیون، از صحنه حذف کرد!
شماری هم گفتند این دشمن انسانیت، با حرف درمانی نه فرو می افتد و نه قدرت را به کسی واگذار می کند. باید همان ۳۶ ملیون اگر نمی خواهندش، با زور بازوی پیکار از جا بکنندش!
ــــ از همان زمان که جمعیت ایران ۳۶ ملیون بود تا امروز که به تدریج به ۸۵ ملیون رسیده، هر کدام از این دو گروه به شیوهی مورد نظرش در حال مبارزه با حاکمیت آخوندی است.
رژیم ذژخیم هم در اینهمه سال به ضرورت و بی ضرورت، مردم را سرکوب کرده است؛ درست به شیوهی عقرب که نیشاش مبتنی بر اقتضای طبیعتش است! هر جا و هر لحظه هم که موجودیتش را در معرض خطر جدّی دیده، بیذرنگ و بیکمترین احساس رحم و شرم، مخالفانش را، چه خشونت آمیز و چه خشونت پرهیز، به زندان افکند، شکنجه کرده و به قتل رسانده است!
نگاهی به واقعیت:
۱ ــ تنها و تنها در کشورهای دموکرات و آزاد، قدرت سیاسی از طریق صندوقهای رای جا به جا شده است، میشود و خواهد شد. برعکس، حتا یک مورد هم نمیتوان نمونه آورد که در کشورهای استبدادی، دیکتاتوری و توتالیتر، از راه کار فرهنگی، برگزاری سمینار و به اصطلاح مبارزه مسالمت آمیز، مردم موفق به تغییر نظام حاکم شده اند.
۲ ـــ نظامهای ضد آزادی همواره و در همه جا و تا کنون، با زور مردم بر افتادهاند. و این زور و نیرو هرگز تهی از خشونت نبوده و نمیتواند باشد. اندازه و شدت این خشونت البته همیشه و همه جا در یک سطح و یکسان نیست و متناسب با شرائط کم و زیاد و پنهان و آشکار می شود!
۳ ــ مقاومت مدنی و مبارزه مسالمتآمیز در کشورهای زیر حاکمیت دیکتاتوری و استبدادی، وقتی می تواند بروز کند و تاثیرگذار باشد که از آن حاکمیتها بنا به عللی امکان اعمال زور و خشونت و سرکوب همه جانبه سلب شده باشد. به زبان ساده دیگر زورش به مردم نمیرسد و نمیچربد!
۴ ــ تاکید مداوم بر اینکه حاکمیت جمهوری اسلام بر نا آگاهی و عقب ماندگی فرهنگی مردم ایران استوار است، اهانتی آشکار به بخش بزرگی از همین مردم است که از همان ۴۳ سال پیش با قبول انواع و اقسام خطرها و پدیرش بزرگنرین هزینهها، در برابر این نظام ایستادهاند، با آن همه گونه جنگیدهاند و هر فداکاری را به تمام و کمال کردهاند!
۵ ـــ نمیگویم همهی کسانی که در پیکار با جمهوری اسلامی شعار خشونت پرهیزی(و اغلب از نوع مطلقش) میدهند، به عمد آسیاب همین نظام را میچرخانند و یا چوب لای چرخ مبارزان جدّی و حاضر در صحنهی نبرد میگذارند. حتا نمیگویم شیوه شان مبتنی بر محافظهکاری یا بیم از به خطر افتادن کم و بیش منافعشان است.
اما به صراحت و با قاطعیت میگویم که پافشاری بر این شیوه و کوشش در ترویج آن، از یکسو مطلوبترین مطلوب گردانندگان جمهوری اسلامی، و از سوی دیگر سنگاندازی و اختلال در راه پیکارگران جدی با نظام است!
۶ ـــ جمهوری اسلامی با توطئه، بیتوطئه، با فریب، بیفریب، با خواست بیگانه یا بیخواست بیگانه، با اتکاء به نیروی اکثریت بزرگی از همان ۳۶ ملیون ایرانی چهل و سه سال پیش، بر ایران چیره شده است. امروز نیز این حاکمیت ضد بشری و دشمن استقلال، حاکمیت مردمی و معجون تبعیضهای گوناگون، فقط و فقط با زور بازوی اکثریت مردم هشتاد ملیونی ایران، محو نابود میشود، نه با التماس و التجا و خواهش و تمنّا!
یاد شاعری که این بیت را سروده و نامش را نمی دانم گرامی:
اظهار عجز پیش ستمپیشه، ابلهیست
اشک کباب باعث طغیان آتش است!