۲۴شهریور۱۴۰۰
کشتار کرونایی
در بررسی تاریخچهٔ تراژیک کرونا در ایران، نقش کرونای ولایت در بهرهبرداری سیاسی از آن چنان فاش شده است که با آب هفتدریا نیز شستنی و زدودنی نیست. در این مورد مطالب بسیاری نوشته شده و نوشته خواهد شد. به کارناوال سیاهپوش تشییع اجساد کرونا و صفهای انتظار برای کفن و دفن متوفیان بنگریم آیا سیاهتر از این شقی متصور است؟ چه کسی از این وضعیت سود میبرد؟
کرونا با واریتهها و دگردیسیهای آن با کرونای ولایت روی هم افتاده و در بیشتر اوقات قابل تفکیک از هم نیستند. اکنون که این هیولای مرگآشام با پیشرفتهای علمی و گسترش واکسیناسیون در بسیاری از نقاط جهان مهار شده یا به کنترل درآمده است، بهتر میتوان فهمید که کرونای ولایت چگونه با این ویروس جان مردم ایران و عزیزانشان را به بازی گرفت و چگونه تلاش کرد فضای یأس، ماتم و دلمردگی را در میهن ما حاکم سازد تا مردم را گرفتار خود و مصیبتهایشان سازد و کوچههای و خیابانهای ایران را از روحیهٔ اعتراض و شورش خالی سازد و اینگونه به مقابله با قیام در شهرها برود.
درگیر کردن یک میهن بزرگ با کرونا و استفاده از این ویروس برای کمرشکن کردن شورش و قیام، در عداد بزرگترین جنایتهای این حکومت است.
بهصورت جسته گریخته مطبوعات حکومتی گوشههایی از آن در در دعوای قدرت بین باندها لو میدهند.
از جملهٔ این موارد طرح ادعای سخیف و دروغین تولید واکسن داخلی بود. در پشت این ادعا منافع کثیف مافیایی حکومتی و باندهای نزدیک به بیت خامنهای قرار داشتند. در پاراگراف زیر بهصورت خفیف و در لفافه به آن اشاره شده است.
«مسائلی مثل تولید واکسنهای داخلی متعدد و اکثراً با کارآیی و اثربخشی مبهم، تقلا بر سر ورود واکسن از سوی گروههای خاص و سپردن واردات واکسن به شرکتهای خصوصی، همگی این پیام را به جامعه منتقل کرد که آنچه برای نظام سلامت اهمیت درجه اول ندارد، سلامت عمومی است و متولیان اداره جامعه و سلامت آن بیش از هر چیز در تعقیب منافع و مصالح گروهی و شخصی خود هستند (شرق. ۲۳شهریور۱۴۰۰).
جان باختن هزاران تن از هموطنان ما [که هنوز بیوقفه ادامه دارد] یکی از آثار سیاسی کردن کرونا در ایران از سوی نظام عمامهداران است. ابعاد فاش ناشدهٔ آن در تلاشی جامعه و به خاک سیاه نشاندن خانوادهها قسمت اعظم این سونامی ویرانگر است و باید پرده از روی آن برداشت.
یک جامعهشناس حکومتی در این باره میگوید:
«کرونا نهتنها یک بیماری بلکه یک بحران اجتماعی است و تأثیرات آن را در زندگی پس از گذراندن بحران با توجه به اینکه نظم جامعه از بین رفته و معاش خیلی از افراد دچار اختلال شده و روابط و مناسبتهای اجتماعی از بین رفته است، خواهیم دید» (شرق. ۲۳شهریور۱۴۰۰).
بهطور خاص پدیدهٔ شوم «خودکشی» از آثار طول کشیدن پاندمی کرونا در ایران است. مرگهای فیزیکی ناشی از کرونا را به میزانی میتوان دید. اگر چه حاکمیت همواره کوشیده است مانع از درز آمار واقعی شود ولی آسیبهای پسیکولوژیک کرونا از ابعاد خفیهٔ این جنایت هستند و کمتر به چشم میآیند. اگر در هر خانوادهای یک یا چند نفر بر اثر کرونا جان خود را از دست دادهاند، چند برابر و گاه بیشتر کسان متوفی در معرض ضایعات برگشتناپذیر قرار گرفتهاند؛ ضایعاتی که قابل پیشگیری بود.
«مرگهای ناشی از بیماری کرونا مرگهای طبیعی نیست؛ بلکه یک نوع مرگی است که شرایط اقتصادی، سیاسی و شرایط دولت در آن دخیل بوده است» (همان منبع).
بنا بر آمارهای ارائه شده از سوی این جامعهشناس حکومتی، میزان خودکشی در بین زنان ۷۱درصد و در بین مردان این میزان ۸۰درصد میرسد. بر اساس آمارها خودکشی خاص قشر جوان است که از سنین ۱۵ تا ۴۰سال را شامل میشود.
قابل توجه اینکه آمار خودکشی زنان در ایران، از آمار کشورهای دیگر بالاتر است.
طبق این برآورد، خودکشی ناشی از آسیبهای پسیکولوژیک کرونا در جامعهٔ ایران روند رو به رشد دارد و از سال۹۷ تا ۱۴۰۰ پیوسته رو به اوج بوده است.
با در نظر گرفتن این موضوع باید گفت تلفاتگیری کرونا از هموطنان ایرانی همچنان ادامه دارد و ادامه خواهد داشت؛
بیشک مسبب اصلی مرگ و میر را باید نشانه گرفت و دستهای پنهان جنایت را باید افشا کرد.
این روند مرگ و میر عمدی با اهداف غارتگرانه و جنایتکارانه برای حفظ نظام را باید بهصورت تند و تیز و قاطع در هم شکست؛ و آنچه خامنهای و سردمداران نظامش میخواهند را بر سرشان خراب کرد.
برای مردم ایران ابهامی نیست که این سموم مرگآفرین از کجا میوزد و کجا را باید نشانه رفت؟