۱۷شهریور۱۴۰۰
قیام آبان ۹۸
«توتالیتریسم در رأس قدرت، همهٔ استعدادهای درجهٔ یک را از سر کارها برمیدارد و بهجای آنها عقلباختگان و بیخردان را مینشاند» (هانا آرنت، توتالیتاریسم، ص ۹۴).
فروپاشی اجتماعی چیست؟ مرگ اخلاق و تطمیع بردهداری مدرن با شکستن شخصیت و نابودی هویت.
پردههای تبلیغاتی رادیو ـ تلویزیون، سایتها، رسانهها، نمازهای جمعه، سپاه پاسداران، دولت و ولیفقیه را که کنار بزنیم، چیزی جز آمیختهیی از ابتذال عقیدتی و فروپاشی اخلاقی نیست. تمام تلاش سیاسی و اقتصادیِ نظام اسلامی آخوندها این است که این ابتذال عقیدتی و مرگ اخلاق را به سطوح زندگی اجتماعی سرایت دهند. هدف اما سوق دادن جامعه به خنثی شدن تمام انگیزهها، انرژیها و کشتن امید به تغییر و دگرگونی است.
دیکتاتوری ولایتمداری آخوندی در رواج عادت، سیاستی کلان را پیش میبرد: عادت دادن مردم به تماشای صحنههای اعدام خیابانی، عادت دادن به رشد خط فقر، بیتفاوت کردن نسبت به همنوع، ترویج بیحسی در برابر فساد سیاسی و اقتصادی طبقه حاکم، عادت دادن به اندامفروشی، عادت دادن به زبالهگردی، عادت دادن به کارتنخوابی، عادت دادن به بیپاسخ گذاشتن مطالبات صنفی و...
هدف این است که با تکرار این عادتها، وجدان و اخلاق انسانی را خنثی و بیتفاوت کنند. هدف این است که شرم را که از متعالیترین حواس آدمیست، بکشند تا تداوم سلطه و استبداد و استثمار، بیهیچ دردسری تضمین داشته باشد!
تمام عمر نظام آخوندها به این گذشته است که هنجارها را به چاه ناهنجاری سقوط دهند و سپس این سقوط را با عادت دادن روزانه در منظر عموم جا بیاندازند.
تمام عمر نظام آخوندها به این گذشته است که با بالا بردن سطح و سقف جنایت و فقر، مردمان را به نهایتی بکشانند که بپذیرند وضع همین است که هست.
همهچیز را به خدمت سلطهگرفتن، دستمایهٔ حاکمیت آخوندها برای رواج مرگ اخلاق در درون نظام و استفاده از آن برای بیرون نظام است.
به فروپاشی کشاندن جامعهٔ ایران توسط آخوندها و کارگزاران حلقه بهگوششان، یک سیاست راهبردی و هدفمند است؛ چرا که بدون آن، آخوندهای با عمامه و بیعمامه هیچ آیندهیی نخواهند داشت؛ چرا که آخوندها احساس کردهاند بیآیندگیشان در ایرانزمین رقم خورده و بازگشتناپذیر شده است. بنابراین یک سیاست فروپاشاندن اجتماعی با هدف تضمین سلطه بر ایران پیش برده میشود.
فروپاشی اجتماعی در ایران آخوندزده و اشغال شده، آنقدر آشکارا پیش برده میشود و نشانههایی از خود بهجای گذاشته است که رسانههای حکومتی هم، چه بهطور پراکنده و چه در قالب مقاله و گفتگو به سراغ آن رفتهاند. روزنامه همدلی در شماره ۱۶شهریور۱۴۰۰ در مطلبی که نظر سه جامعهشناس را درج کرده، از یک برآورد علمی دربارهٔ فروپاشی اجتماعی در ایران خبر داده است. این روزنامه از قول یکی از این سه کارشناس مینویسد:
«ایران دچار فروپاشی اجتماعی شده است. زنگ خطر جایی به صدا درمیآید که فروپاشی از ۵۰درصد فراتر برود و وارد مرحله بحرانی شود که من معتقدم جامعه ما در این وضعیت قرار دارد».
همانطور که اشاره شد، پدیدهسازیهای نظام آخوندی مثل اندامفروشی و زبالهگردی و... نشانههای فروپاشاندن یک جامعه است. رسانهٔ حکومتی از قول کارشناس مزبور مینویسد:
«یکی از نشانههای بزرگ فروپاشی اجتماعی وقتی است که میبینیم فردی تا کمر داخل سطل زباله خم میشود و از کنار آن میگذریم. هر چقدر آدمها بیشتر احساس درماندگی کنند، تسلیم باشند، قضا و قدری فکر کنند یا منتظر ناجی باشند، فروپاشی در آن جامعه بیشتر و بیشتر است».
این نشانهها را باید معلول خواستهها یا سیاستهای نظام آخوندی دانست که برای تحقق آنها میلیاردها خرج کرده و میکنند. اما تنها مانعی که نگذاشته خامنهای و کارگزارانش تفوق کامل یابند و بهناچار به سیاست انقباضی و گماشتن جلادان روی بیاورند، وجود مقاومتی هوشیار و در صحنه به همراه مردمی مقاوم و شورشی که دست آخوندها را خوانده و طی یک دههٔ اخیر با چند قیام، پاسخشان را دادهاند.
اکنون در ایرانزمین چنین جنگی بین جبهه مردم با مهندسی ابتذال و مرگ اخلاق در جبهه حاکمیت در جریان است. البته جراحتهای طرف مردم در جنگ با فروپاشی اجتماعی بسیار زیاد است و بهای آن بسا سنگین؛ اما آنچه اصالت دارد و با پایداریاش، جبهه نظام ملایان را دچار تنگنای ناگزیر انتخاب جلادان کرده است، بذر بمبی است که در کشتزار ایرانزمین افشانده شده و کمینگاه تمامیت حاکمیت ولایت فقیه شده است.