۱۳شهریور۱۴۰۰
اقتصاد فروپاشیده
رئیسی یک سری دستورالعمل اقتصادی صادر کرده است تا به گمان واهی از طریق اجرای آنها بتواند اقتصاد کشور و معیشت مردم را سر و سامان بدهد.
خامنهای هم در دیدار با هیات دولت توصیه کرد به «بخشهای پیشران اقتصادی» نظیر «مسکن، صنایع فولا، صنع خودرو، بخشهای انرژی و پتروشیمی» توجه کند و «اینها را به حرکت درآورد» (سایت خامنهای ۶شهریور ۱۴۰۰)
همچنین او بر کنترل نظام بانکی، کنترل نقدینگی، جلوگیری از خلق پول و... توسط دولت آخوند جلاد تأکید کرد.
پیش از این رئیسی در مراسم تنفیذ گفت: «شرایط و وضعیتی که در آن قرار داریم: چه وضعیت اقتصادی با تورم بیش از ۴۴درصد، شرایط وضعیت رشد نقدینگی ۶۸۰درصدی در این سالها، سه برابر شدنِ بدهیهای دولت از سال۹۴، و مشکلات بسیاری که در زندگی مردم اثر گذاشته و علاج کردن وضعیت کسری بودجهٔ ۴۵۰هزار میلیاردی.
ما وضعیت و شرایط اقتصادی مردم را امروز وضعیت مناسبی نمیبینیم» (تلویزیون شبکه خبر ۱۲مرداد ۱۴۰۰).
اولین موضوع برای حل ابر بحران اقتصادی وجود حداقل ساختارهای پایهیی اقتصاد است نه ویرانهای که هرکس در این رژیم از اقتصاد صحبت میکند به آن اعتراف دارد.
در این زمینه روزنامه دنیای اقتصاد نوشت: «در تغییر ساختارهای اقتصادی سیاسی کشورمان، افراد نقش چندانی نمیتوانند ایفا کنند. حتی اگر زبدهترین اقتصاددانان جهان نیز در مسندهای ریاست بانک مرکزی، سازمان برنامه و بودجه، وزارت امور اقتصادی و دارایی و سایر ارگانهای مرتبط با اقتصاد ایران قرار گیرند و درستترین سیاستهای اقتصادی را هم اعمال کنند، بهنظر نمیرسد که این سیاستها کارآیی لازم را برای رفع مشکلات ساختاری داشته باشند» (دنیای اقتصاد ۱۱شهریور ۱۴۰۰).
روزنامه شرق هم در زمینه تخریب زیرساختها نوشت: «کدام وزیر اقتصاد از ورشکستگی کارخانجات صنعتی، تعطیلی و بهروزنشدن آنها متأسف شده؟ کدام وزیر اقتصاد از عدم ورود گردشگر به کشور و از رونق افتادن توریسم فغان برآورده و اصلاً کدام وزیر اقتصاد اینها را میداند و به این منابع اصیل اقتصادی توجه کرده است؟ همه این حرفها درباره رئیس سازمان برنامه و بودجه هم مصداق دارد. مثلث اقتصادی که قبلاً ذکر آن رفت، فقط ارقام و آمار را میدانند و اصلاً تصوری که از پول و منشأ آن دارند، فقط اعداد و ارقام است زیرا قبلاً هرگز شخصاً نتوانستهاند درآمد شرافتمندانهای با کار به دست آورند که ارزش پول و منشأ آن را بدانند» (شرق ۱۱شهریور ۱۴۰۰).
این وضعیت بحرانی در شرایطی است که بهقول احمد توکلی از کارشناسان باند خامنهای فساد در ساختار اقتصادی رژیم سیستمی، و بهقول اسحاق جهانگیری معاون آخوند روحانی موریانهای است.
کسانی هم که میخواهند این اقتصاد فاسد و ناکارآمد را کارا کنند عناصری مانند مخبردزفولی، محسن رضایی و... از نخبه مفسدان هستند.
ضمنا عناصری که رئیسی بهعنوان کارچرخان اقتصاد کشور معرفی کرده، فاقد معلومات و سواد لازم هستند و هماهنگکننده آنها پاسدار محسن رضایی است که زیرآب سوادش در مناظره تلویزیونی زده شد.
همتی در جریان مناظره خطاب به او گفت: «جناب آقای رضایی! شما میگویید من اقتصاددان هستم، من که میدانم چطور اقتصاد خواندید. من از نحوه اخذ مدرک شما خبر دارم. استادهای دانشگاه را مجبور میکردید بیایند دفتر شما از شما امتحان بگیرند. درخواست کردید که وارد گروه دانشکده اقتصاد شوید که با اکثریت قاطع رد شد» (خبرگزاری تسنیم ۱۵خرداد ۱۴۰۰).
عناصر پاسدار و بسیجی نظیر احسان خاندوزی، وزیر اقتصاد و دارایی، حجتالله عبدالملکی، وزیر کار و رضا فاطمی امین، وزیر صنعت، معدن و تجارت هستند، که حرفه و نقطه مشترکشان رانتخواری، فساد مالی و سرکوب مردم بوده است.
روزنامه حکومتی دنیای اقتصاد در این رابطه مینوسید: «آنچه تاکنون در دولتهای پیشین و نیز مجلس در دورانهای مختلف مشاهده شده حاکی از آن است که مسئولان ارشد دولتها و نمایندگان با فضیلتهای مکانیسم بازار، اقتصاد رقابتی و تمایل به تجارت با دنیای خارج آشنایی ندارند و برنامهها و تصمیمات آنها عمدتاً بر اساس «اقتصاد احساسی» بوده است و نه «احساس اقتصادی» و عمدتاً در قامت دیدگاههای دلسوزانه برای مردم، صرفاً با خلق پول و ایجاد نقدینگی، پرداخت یارانه و جبران برخی خسارات تنها بر افزایش تورم دامن زدهاند و با اصرار بر سیاستهای اشتغالزایی موجبات بیکاری پنهان را فراهم کردهاند. بر اساس یک نگرش مبتنی بر انتظارات تطبیقی تصور میشود دولت جدید نیز احتمالاً با توجه به شعارهای تبلیغاتی همین سیاستها را ادامه دهد» (همان منبع).
موضوع دیگری که بهاصطلاح تحقق آن مد نظر دولت رئیسی و برگرفته از رهنمودها و شعارهای پوشالی خامنهای است موضوعاتی نظیر خود کافی، اقتصاد مقاومتی، نگاه به درون و سایر لاطائلاتی است که خامنهای طی سالهای گذشته بهعنوان شعار اقتصادی سال مطرح کرده است.
موضوعاتی که مورد ریشخند بسیاری از کارشناسان مستقل اقتصادی و حتی طیفی از کارشناسان اقتصادی حکومتی بوده است.
روزنامه حکومتی ابتکار در مطلبی با عنوان «اقتصاد روایی و آنچه در ایران رخ میدهد» نوشت: «در ایران امروز نیز برخی از روایتها از اقتصاد ایران هستند که هم ترویج میشوند و هم بعضی وقتها رونق میگیرند.
مثلا خودکفایی یا عدم تاثیر تحریمها بر اقتصاد ایران و یا اینکه تحریمها فرصت بود تا ما بتوانیم ساختار اقتصادی خود را بهبود بخشیم.
الزاما اقبال پیدا کردن یک رویکرد بین سیاستگذاران بهمعنی درست بودن آن نیست، امروز اقتصاد ایران ناشی از هیجانی است که سالها در بسیاری از حوزهها با پشت کردن به علم اقتصاد و اقتصاد مدرن ایجاد شده است.
هر چه ما از گفتمان علمی در اقتصاد فاصله بگیریم و به سمت ضدیت با آن پیش برویم که میرویم وضعیت اقتصاد ایران بهتر نخواهد شد و اتفاقاً به سمت شرایط پیچیدهتری حرکت خواهیم کرد.
در ایران امروز روایتهایی درگیر شده است این روایتها بر اساس علم روز اقتصاد نیستند و دههها بر اقتصاد ایران حاکم بودهاند نه اینکه امروز باشد» (ابتکار ۱۱شهریور ۱۴۰۰).
در حال حاضر آنچه که در زمینه اقتصادی واقعیت دارد این است که معضلات اقتصادی از بحران فراتر رفته و کارشناسان حکومتی بسیاری از آنها به نام ابر بحران نام بردهاند.
روزنامه حکومتی آرمان ضمن اعتراف به این واقعیت در مورد لاطائلات دولتمردان مینویسد: «... خزانه دولت تهکشیده و کسری بودجه بنابهقول برخی اقتصاددانان به حد ۵۰درصد رسیده است. بنابراین، دولت منبعی جز چاپ اسکناس و افزایش بیرویه حجم نقدینگی برای افزایش حقوقها در دسترس ندارد. چاپ اسکناس بدون تناسب با رشد تولید ملی یعنی تورم فزاینده و سر به فلک کشیدن قیمتها؛ پدیدهیی که نهفقط افزایش حقوقها را خنثی میکند، بلکه در چشمبههمزدنی، حقوقبگیران را فقیرتر از قبل و باز هم نیازمند افزایش چشمگیر حقوق خود میکند!... این یعنی ونزوئلایی و زیمبابوهایشدن اقتصاد! حالا با این اژدهای کمین کرده، دولتمردان تا دلشان میخواهد لاطائلات ببافند و خود را به خواب بزنند!» (آرمان ۹شهریور ۱۴۰۰).
واقعیت این است که این اعترافات ناگزیر رسانههای و مهرههای حکومتی بیانگر عمق بحران اقتصادی است و اینکه کسانی که خود باعث و بانی این وضعیت هستند فقط «لاطائلات» میبافند.
مگر امکان دارد که با کابینهای سراپا دزد و جانی بر بحرانها فائق آمد؟ و کشتی پوسیده نظام را در برابر موجهای سهمگین خشم مردم حفظ کرد؟
این وضعیت ناشی از تصادف نیست بلکه قانونمند و محصول عملکرد بیش از ۴دهه دیکتاتوری دینی است که تمام ذخائر استراتژیکش به انتها رسیده است.
بیدلیل نیست که همه چیز از فاز پایان رژیم خبر میدهد.