۳شهریور۱۴۰۰
جنبش دادخواهی قتلعام ۶۷
در تاریخچهٔ نکبتبار حکومت آخوندی، بهویژه پس از آغاز مبارزهٔ قهرآمیز مقاومت ایران با خمینی ملعون و پاسدارانش، ممنوعترین واژه «مجاهد» بوده است؛ آن چنان که پیرکفتار جماران حتی از بردن نام رسمیشان هم هراس داشت و به سنت دجالیت آخوندی، نامی مجعول برای مجاهدین ساخت و به خورد گلهٔ وحوش ولایتمعاش داد! به این ترتیب تلاش میکرد که هم نام و نشان مجاهدین را محو و مخدوش کند که دایرهٔ تأثیرگذاری اجتماعی سازمان مجاهدین را محدود نماید، هم در موارد نیاز و ضرورت با کمترین هزینه از «مخالفین نظام» یاد کرده باشد! این تنها یکی از هزاران جلوهٔ «دجالیت» و عوامفریبی آخوندهاست!
این ترس از بهکار بردن نام «مجاهدین» البته در نزد دیکتاتورها مسبوق به سابقه است؛ چنانچه محمدرضا شاه مدفون هم از به زبان آوردن نام «مجاهدین» هراس داشت. در نتیجه سازمان و اطلاعات و امنیت پهلوی (بخوانید سازمان آدمکشی و ارعاب و کشتار!) که به نام مختصرش ساواک شناخته میشد، نامی دیگر تولید کرد که هراس همایونی فرو کش کند!
مراحل مواضع خامنهای در برابر «فتنه!»ها
دجالان عمامهدار و بیعمامه، بنا بر سنت معهودی که مانداک شوم دیو جماران است، برای موضعگیری سیاسی در برابر ضربههای کاری که از «دشمن اصلی نظام» و مردم دریافت میکنند، طبق یک الگوی نسبتاً ثابت حرکت میکنند؛ الگویی که تقریباً در تمامی وقایع مهم تاریخچهٔ این حکومت ننگین تکرار شده است:
۱- سکوت و نادیده انگاشتن
۲- انکار
۳- تکذیب
۴- تقلیل دادن و کوچک کردن
۵- تأیید ضمنی
۶- ورود کامل به موضوع و پمپاژ پیاپی اخبار مجعول و دروغ و آمارهای گمراه کنندهٔ متناقض
۶- ایجاد موج خبری و هجمه برای تحریف و خدشهدار کردن اصل پدیده
۷- فرافکنی به «بیرون مرزها» و دفاع از اعمال نظام
البته شاید بتوان در مورد برخی اتفاقات این مراحل را کمتر یا بیشتر کرد؛ همچنین برخی محورها ممکن است کم و زیاد یا بالا و پایین و یا در هم ادغام شوند، اما در اساس روند همین است.
در این پروسهٔ دروغ و دغل، اصل بر این است که هر چه زودتر «سر و ته» موضوع جمع شده و با مالهکشی بر روی صورت مساله، «اصل نظام» را از زیر هر اتهامی در ببرند! هر چه کار بیخدارتر شود، به پلهٔ بالاتر میجهند.
به این ترتیب باید گفت نظام ولایت تنها وقتی وارد مرحلهٔ بعدی میشود که در مرحله قبلی کاملاً شکستخورده و نتوانسته باشد سر و صداها را بخواباند!
اکنون با این الگوی نسبی میتوان از سال۶۰ به اینسو، تا همین روزهای کنونی، بسیاری از وقایع مهم و مواضع خامنهای و نظامش در مقابل آنها را بازخوانی کرد.
سکوتی که به ناگزیر شکسته شد
از زمان دستگیری یکی از دژخیمان گوهردشت به نام پاسدار حمید نوری (حمید عباسی) در سوئد، نظام تمامی تلاش خود را میکرد که هیچ مطلبی در درون کشور حول این موضوع باز نشود. از این رو رسانههای حکومتی که نانخور نظام ولایت هستند، «به فرموده» در سکوت بودند. در رسانههای حکومتی از تغییر رنگ کیف فلان سلبریتی ولایتمعاش تا ریزش پشمهای گوسفندهای آغل ولایت در دسترس بود، اما دریغ از پرداختن به سرنوشت یک «دژخیم» ولایی که در زندانهای سوئد زیر بازجویی بود!
هدف روشن بود، فارغ از هر مطلبی که ذیل تیتر نوشته شود، صرف گسترش خبر «دستگیری و محاکمهٔ یک دژخیم زندانهای دهه شصت» خود به تنهایی برای تک به تک پاسداران و جنایتکاران نظام رعبانگیز است! چه رسد به ساندیسخواران نظام که هر یک به تلنگری وا میروند و به سندرم «ریزش» دچار میشوند!
اما به یمن وجود اینترنت و گردش اطلاعات سهل و گسترده، خامنهای را از پرداختن به این موضوع گریزی نبود. جنبش دادخواهی در مسیر پیشرفت خود آنچنان گلوی خامنهای و نظامش را گرفته است، که بالاخره سخنگوی دستگاه امنیت و ترور خارج کشوری نظام، (تحت نام دیپلماتیک وزارتخارجه!) در یک موضعگیری ابلهانه دربارهٔ مزدور پا به دادگاه خویش، با وقاحت خاص اهالی حوزه و پایگاههای بسیج، مدعی «شکنجه روحی و جسمی یک ایرانی در سوئد» شد! رسانههای حکومتی هم بسیار با احتیاط و «نرم» این خبر را لابلای اخبار دیگر نوشتند و گذشتند؛ اما به جای یاد کردن از اتهامهای مزدور دستگیر شده، طبق معمول پاسداری-لمپنیشان، به پاچهگیری از مجاهدین و همچنین دولت سوئد پرداختند (خبرگزاری میزان ۱ شهریور۱۴۰۰).
البته پاسخ خزعبلات آخوندی فوراً از سوی شورای ملی مقاومت طی اطلاعیهیی داده شد؛ اما مهمترین چیزی که باید دانست، نه در مواضع عباس خطیبزاده بهعنوان مهرهٔ سخنگوی دستگاه دیپلماسی نظام آخوندی، بلکه در ناگفتههای وی است!
واقعیت این است که خامنهای و عوامل وزارت اطلاعات آخوندی در مدیریت صحنهآراییهای مسخرهشان شکست فاحشی خوردهاند که دیگر قابل جبران در آن ظرف نیست. اقدامات فضحیتبار یک مزدور خودفروخته، در رابطه با این پرونده، مورد اعتراض اطرافیان خود وی قرار گرفت. بازی تحریکآمیز قلادهداران برونمرزی نظام هم نتوانست به هدفگذاری ایدهآل وزارت اطلاعات برسد و جز خفت چیزی به بار نیاورد! خامنهای اکنون باید وارد مراحل دیگر از الگوی «ماله کشی» خود شود. اما در هر گام صدای چکشهای دادگاه عدالت در گوش تمامی دستاندرکاران جنایتها و شکنجهها و اعدامهای دهه شصت خواهد پیچید.
نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم!