۲۵مرداد۱۴۰۰
کرونای ولایت
با وزیدن سونامی مرگ، جهش تصاعدی تلفات کرونا و قرمز و سیاه شدن شهرهای ایران سویههای جدیدی از سیاستهای جنایتکارانهٔ حاکمیت آخوندی در زمینهٔ کرونا رو شد. کرونا تا پیش از ظهور گونهٔ دلتا، برای خامنهای و نظامش، یک فرصت و نعمت بادآورده بود تا توفان قیامهای اجتماعی بهطور موقت عقب بیندازند. این توفانها با قیام آبان وزیدن گرفته بود و سربازایستادن نداشت.
انگشتهای اشاره و آدرس بیت خامنهای
اکنون در جنگ قدرت بین باندهای حاکمیت، گوشههایی از این سیاست کثیف و ضدمردمی از پرده بیرون افتاده است. افشاگری دیرهنگام علیرضا زالی و پاسخ غیر مترقبه محمدجواد ظریف به آن نشان داد که دامنهٔ فساد و جنایت حکومتی در این زمینه به یک یا چند مقام حکومتی ختم نمیشود. اینک دومینوی مقصر شناختن یکدیگر از وزیر حلقهبهگوش بهداشت بر گذشته و فراتر خزیده است. راهها اکنون همه به رم ختم میشود، انگشتهای اشاره جای مشخصی را آدرس میدهند. بیت «مقام عظمای رهبری»!
این از عوارض تکپایگی حاکمیت و خصوصیات دوران پرشتاب سرنگونی است. در این دوران هر مشکل اجتماعی بهسرعت میتواند سیاسی شده و به همان سرعت، سمت و سوی براندازانه پیدا کرده و رأس حاکمیت را نشانه رود.
در موضوع کرونا، هزاران جانهای قربانی شده، میلیونها دل داغدیده و اشکهای فرو ریخته در سوگ عزیزان، در هم تافته شده و به هیأت یک آتشفشان درآمدهاند. آتشفشانی از خشم و انتقام که اینک در حال فوران است و هرم گدازههای آن قابل احساس است.
ویروسی که قرار بود با داس مرگآفرین خود، مردم را در آه و اشک و مصیبت و تیرهروزی مشغول کرده و فرو ببرد تا در این کمپلکس، به جز مرگ و انتظارکشیدن برای آن به چیزی دیگر نیندیشند، اینک عنان پیچیده است. اکنون خود به عامل قیام و خیزش تبدیل شده است.
ضرورت محاکمهٔ خامنهای
ارائهٔ روزانهٔ آمار واقعی جانباختگان از سوی مقاومت ایران، جایی برای کتمان واقعیت باقی نگذاشت. خامنهای که در ۱۳اسفند۹۸گفت:
«مسأله، یک مسألهٔ گذرا است، یک چیز فوقالعاده نیست. البته من نمیخواهم مسأله را خیلی کوچک بگیرم اما خیلی هم بزرگش نکنیم مسأله را یک قضیهای است پیش آمده، یک مدتی است، مدتی که انشاءالله خیلی طولانی نخواهد بود، بعد هم رخت برمیبندد و میرود».
او در ۱۹دی ۱۳۹۹ ورود واکسن آمریکایی و انگلیسی به کشور را ممنوع اعلام کرد و بهاین ترتیب نشان داد که فرمانفرمای مرگ و میر در ایران است.
در آن هنگام اعلام این موضوع از سوی مقاومت ایران و تأکید بر ساختگی بودن آمارها و مبادرت حکومت به یک جنایت سازمانیافته با کرونا را برخی نشنیدند یا نمیخواستند بشنوند ولی امروز که معما آسان شده است، روزنامههای حکومتی به ساختگی بودن آن آمارها اعتراف میکنند و خواهان محاکمهٔ مقصران میشوند.
«مقصران وضعیت امروز باید محاکمه شوند روزانه براســاس آمار رسمی حدود پانصد نفر و بر اساس آمارهای غیررسمی و محاســبات سازمان بهداشت جهانی که معتقد اســت مرگ ناشــی از کرونا در ایران ۲.۵ برابر آمار رسمی است ۱۵۰۰نفر جانشان را از دست میدهند. این انســانها میتوانستند با واکسیناســیون به موقع با واکســنهای معتبر جهان به زندگی خــود ادامه دهند؛ میتوانســتند هنوز هم عضوی از خانواده خود باشــند اما همه آنهــا بــا بیتدبیری برخــی مســئولان رده بالای بهداشتی و درمانی اسیر خاک شدهاند. خون همه آنهایی که در جریان این ســوءمدیریتها از دست رفته به عهده مسئولانی اســت که قرار بود حافظ سلامت مردم باشند ولی بــا اظهارات خلاف واقع و ادعاهــای عجیب، موجب شــدت گرفتن بیماری شدند. اگر عدالتی وجود دارد همه آنها باید در برابر قانون محاکمه و پاسخگوی رنجی باشند که به مردم تحمیل کردند» (مردمسالاری. ۲۴مرداد۱۴۰۰).
این مسئولان چه کسانی هستند. قرار است کدام عدالت و قانون آنها را محاکمه کند. آیا جز خامنهای و سران جنایتکار حکومت او، سلسلهجنبان دیگری برای این نسلکشی میتوان یافت؟
تلاش مذبوحانه برای سفیدسازی خامنهای
حال که نقش «معظم له»! در نسلکشی با کرونا بهدلیل صدور فتوای تحریم خرید واکسن خارجی برملا شده، ریزهخواران قدرت برای در بردن او از کانون خشم و خروش مردم مینویسند:
«در این بین شبهه بزرگی رقم خورد تا بیانات رهبر انقلاب مبنی بر ممنوعیت ورود واکسن ساخت کشور آمریکا و انگلیس بهعنوان ممنوعیت واردات واکسن القا شود. معظم له هیچگاه مخالف واردات واکسن نبودند ولی از مبدأ مطمئن و قابلپیگیری» (روزنامه حکومتی رسالت ۲۴مرداد۱۴۰۰).
بدیهی است که این عقبنشینیهای خفتبار و این سفیدسازیهای دجالگرانه دیگر اثر ندارد و نمیتوان لکهٔ ننگ کشتار هزاران هموطن ایرانی با کرونا را از دامن قبای خامنهای زدود.
خشم عریان مردم هستی باختهٔ ایران از هر سو در حال وزیدن است.