۱۳مرداد۱۴۰۰
سخن روز
روز سهشنبه با مراسم تنفیذ آخوند جلاد رئیسی، بهعنوان رئیسجمهور استبداد ولایتفقیه، رژیم آخوندی رسماً وارد مرحله جدیدی شد و تکپایگی و انقباض که با انتصاب رئیسی کلید خورده بود، اجرایی شد.
اگر اظهارات آخوند رئیسی را ملاک قضاوت قرار دهیم، او بهکرات کلمهٔ «تحول» را در مورد دولت خود، بهکار برد و از جمله گفت: «از دولت جدید آنچه مردم خواستند یک تحول است این تحول اجتنابناپذیر است برای کشور باید این تحول اتفاق بیفتد برنامه دولت برنامه تحول است». اما در بقیهٔ اظهارات او رد مشخصی نبود که از آن بتوان فهمید منظور وی از تحول چیست، جز تکرار همان شعارهای تو خالی همیشگی: «پیام مردم در ۲۸خرداد (روز برگزاری نمایش انتخابات) پیام تحول خواهی بود، پیام عدالت خواهی بود، پیام مبارزه با فساد، مبارزه با فقر و مبارزه با تبعیض بود». جالب اینکه اگر نمایش ۲۸خرداد پیامی داشت که داشت، آن پیام با «نه» قاطع و تحریم یکپارچهٔ مردم ایران، این بود که این رژیم هیچگونه مشروعیتی ندارد و در تمامیتش باید گور خود را گم کند؛ همان پیامی که خامنهای هم در سخنرانی خود در مراسم تنفیذ نتوانست از کنار آن بگذرد و غیظ و گزیدگی خود از آن را پنهان کند: «یک توطئه تحریم انتخاباتی طراحی شده بود در سیاست دشمنان جمهوری اسلامی».
بنابراین نباید انتظار داشت که پشت مطنطنبافیهای پوچ آخوند رئیسی که بهقول روحانی جز «اعدام و زندان کار دیگری بلد نیست»، برنامهیی یا حتی معنایی نهفته باشد، در این مورد باید طبعاً بهسراغ ولیفقیه ارتجاع و حرفهای او رفت که حتی یک بار کلمهٔ «تحول» را بر زبان نراند، بلکه برعکس تصریح کرد: «... حل مشکلات اقتصادی زمانبر است. این را مردم عزیز ما هم میدانند و بدانند که یک چیزی نیست که مشکلات را بشود یکشبه، یا در مدت کوتاه بشود حل کرد. نه اینها زمانبر هست».
خامنهای بهاین ترتیب آب پاکی روی دست منتظران احتمالی تغییر ریخت، بهخصوص که بهشیوهٔ همیشگیاش از پذیرش هر گونه مسئولیتی در قبال وضع موجود شانه خالی کرد و همه تقصیر را بهگردن روحانی و دولت او انداخت؛ کمااینکه رئیسی هم در همین راستا، با ارائهٔ چند آمار شاخص اقتصادی، شمای کوتاهی از ورشکستگی تمامعیار اقتصاد کشور داد. وی با اشاره به «تورم ۴۴درصدی» «رشد نقدینگی ۶۸۰درصدی» و «کسری بودجهٔ ۴۵۰هزار میلیارد تومانی» خواست نشان بدهد که میراثبر چه ویرانهیی است و نباید از او انتظار معجزه داشت. این رویکرد و شگرد همهٔ سردمداران این رژیم، از خلیفهٔ ارتجاع تا بقیه است، همهٔ آنها طوری حرف میزنند که گویا همین الآن از کرهٔ دیگری رسیدهاند و هیچ نقشی در این همه جرم و جنایت و چپاول و ویرانگری نداشتهاند، حاصل این شیوهٔ حکمرانی، چپاولهای نجومی، ارتکاب هولناکترین جنایتهای ضدبشری همچون اعدام ۳۰هزار زندانی سیاسی، غرقه کردن کشور در بحرانهای نابود کننده و بیشمار و دروغگویی، فریبکاری و شیادی مافوق تصور است. این جانوران عمامهدار حاکم بهاین هم اکتفا نکرده، بلکه با وقاحتی مافوق تصور سعی میکنند بر موج خشم و نفرت عمیق مردمی که خودشان از بانیان آن هستند، سوار شوند و خود را مدعی و اپوزیسیون وضع موجود وانمود کنند. اما این تلاشهای رندانهٔ رسوا هیچکس را نمیفریبد و تنها گواه آن است که هیچ کورسوی نجاتی برای این رژیم که اجل تاریخی آن بهدست مردم بهپاخاسته ایران فرا رسیده، متصور نیست و همانگونه که خانم مریم رجوی در مورد نمایش تنفیذ آخوند رئیسی خاطرنشان کرد «رئیسی آخرین برگ خامنهای برای بقای رژیم و نشانه استیصال و دوران پایانی این رژیم است».