۱۸مرداد۱۴۰۰
مثلت کرونا و خامنهای و رئیسی
«طناب»، «جرثقیل»، «واکسن»، «کابل برق»؛ این چند واژه به خودی خود در کنار هم به کار نمیروند. نه وجه تشابهی در ذات و ماهیت دارند، نه زمینهٔ مشترکی در استفاده. حتی در کنار هم چیدن این واژگان هم نامأنوس و عجیب به چشم میآید. یکی برای بستن یا نگاهداشتن اجسام به کار میرود، دیگری برای جابهجایی بارهای سنگین؛ واکسن یکی از تولیدات نجات دهندهٔ جان انسان است و سیم و کابلهای برق نیز برای انتقال نیروی الکتریکی میان مرکز تولید تا مصرف آن ساخته شده است. تا اینجا بدیهیات است!
اما اکنون همین چند قلم را به دست یک جنایتکار پلید بدهید. نتیجه بسیار وحشتناک است، همهٔ این وسایل، تبدیل به ابزار ارتکاب جنایاتی فجیع خواهد شد. متأسفانه باید گفت اینها نه یک کابوس و وهم و خوابهای ترسناک، بلکه واقعیت محض است؛ واقعیتهایی که مربوط به گذشته نیست، بلکه در همین روزها هم با سرعت و شدت جریان دارد.
با طناب حلقهٔ دار میسازند، با جرثقیل انسانها را به قصد خفه کردنشان بالا میکشند؛ با کابل برق شلاقهایی میسازند که یک زندانی را به زیر شکنجه ببرند تا مقاومت وی را در هم بشکنند؛ و واکسن، داستان واکسن را امروز تمامی مردم ایران به چشم میبینند. اگر قربانی طناب و جرثقیلهای اعدام یا شکنجههای وحشیانه و دردناک، تنها مجاهدین و مبارزین این خاک بودند، اکنون عامه مردم ایران قربانی مستقیم و بیواسطهٔ سیاست پلید خامنهای بر سر تهیه و توزیع واکسن کرونا هستند.
خامنهای و رئیسی؛ قاتل و جلاد مردم ایران!
هیچ کس فراموش نکرده است که خامنهای در ابتدای گسترش مرگآفرین کرونای ولایت در ایران به صحنه آمد و با بیشرمی و وقاحتی مافوق تصور از همگان خواست که «کرونا را بزرگش نکنند!» همچنان که کسی نقش غیرقابل انکار رئیسی در کشتارهای دههٔ خونین ۶۰ و قتلعام زندانیان دستبسته در سال۶۷ و سرکوبهای اخیر قیامهای مردمی را فراموش نکرده و نخواهد کرد.
هیچ کس فراموش نخواهد کرد که باز این خود عمود خیمهٔ ننگآلود ولایت بود که در هراس از اوجگیری عصیان اجتماعی مردم محنتزدهٔ ایران، پا برهنه به صحنه دوید و با جنایتی بیمانند خرید و توزیع واکسنهای معتبر جهانی را برای مردم ایران ممنوع کرد.
هرگز از یادها نخواهد رفت که این نظام جنایتپیشه، به جای ایجاد تسهیلات برای مردم و اعمال قرنطینه، ابتدا با انکار و تکذیب به گسترش بیماری کمک کرد، در گام بعدی هم تنها به اخاذی و جریمه کردن مردم (که باز نوعی کاسبی جانبی از اپیدمی کرونای ولایت بود) پرداخت. از برگزاری تجمعات حکومتی یا بساطهای دینفروشی کوتاه نیامد. در اوج گسترش ویروس، بدون هیچ توجهی به هشدارهای کارشناسان، تجمعات میلیونی مانند کنکور را با اصراری عجیب برگزار کرد؛ مشاغل دولتی را فعال نگاه داشت و مردم را ناگزیر از استفاده از وسایل نقلیهٔ عمومی پر ازدحامی مانند مترو و اتوبوس کرد، سپس تقصیر گسترش ویروس را به گردن مردم انداخت.
کرونای ولایت، هر ۲.۵دقیقه یک مرگ، حتی در آمار مهندسی شده!
نتیجهٔ این تصمیمهای قساوتبار، امواج پیدرپی پیکهای کرونایی بود که از کشتههای مردم بیدفاع ایران پشتهها ساخت. بهنحوی که حتی برخی کارشناسان حکومتی هم به زبان آمدند که از زمان آغاز کرونا ما با یک پیک یکپارچه مواجه بودهایم!
در وجود پلید آخوندها و نوچه آخوندهای حکومتی یک رودهٔ راست پیدا نمیشود، آمار مهندسی شدهٔ حکومتی از ابتلا و فوتیها و نیز واکسیناسیون کرونا هرگز قابل اتکا نیست؛ اما برای ارزیابی شرایط فعلی همین اعتراف حکومتی را مورد توجه قرار میدهیم که تنها طی ۲۴ساعت، ۵۴۲قربانی کرونای ولایت داشتهایم. این یعنی تقریباً در هر ۲ و نیم دقیقه، یک هممیهن ما قربانی سیاست خامنهای در ممنوعیت ورود و استفاده از واکسن شده است! (خبرگزاری حکومتی ایرنا ۱۷مرداد ۱۴۰۰)
شوی مسخرهٔ رئیسی با صدور فرمانهای ابلهانه!
اکنون ولیفقیه فرتوت نظام به دامن آخرین حربهاش آویخته است. جلادی به نام ابراهیم رئیسی که وظیفهاش سرکوب و مهار مردم خشمگین ایران است. خامنهای اما در رسانههای حکومتی تلاش کرده است که جلاد را در نقش یک «شومن» بزک کند. از این رو رسانههای حکومتی، به فرموده، هیاهویی پوچ از «ده فرمان» رئیسی جلاد به راه انداختند. حرکتی عوامفریبانه که در همان آغاز مورد تمسخر قرار گرفت! البته پیش از این نیز روحانی به «صدور فرمان» برای حل مشکلات دستزده و نتیجهیی مشابه گرفته بود! اکنون رئیسی با «ضرب الاجل» به صحنه آمده است تا بلکه سیاهی و سرخی مرگهای کرونایی را زیر پردههای گرد و خاک خود بپوشاند. امری که باید آن را پیشاپیش شکستخورده دانست؛ چنانچه خودش لابلای سخناناش ناگزیر از اعتراف میشود و میگوید: «باید خودمان را مجهز کنیم که اگر کرونا ادامه داشت چگونه کشور را اداره کنیم» (سخنان رئیسی در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا- شنبه ۱۶مرداد ۱۴۰۰).
آری، بحرانهای این کشور آخوندزده، زادهٔ این حاکمیت ننگین هستند؛ در نتیجه هر راهحلی با عبور از تمامیت این حاکمیت معنا پیدا میکند. امری که مردم ایران بهخوبی آن را درک کرده و میدانند، شاهد؟! روزنامهٔ حکومتی نصف جهان از اصفهان که به هشدار تیتر درشت اصلی صفحه اول خود را چنین انتخاب کرده است: «افزایش ۱۱۷درصدی کشفیات سلاحهای جنگی در اصفهان» (دوشنبه ۱۸مرداد ۱۴۰۰)
آری، مردم میدانند، مردم میفهمند، مردم مسیر خود را انتخاب کردهاند!