۲۵مرداد۱۴۰۰
رسول تبریزی
عبارتهایی مانند «فرار به جلو» و «فرافکنی» در چهل و سه سال حاکمیت نکبت بار ولایت فقیه، برای اکثر مردم ایران شناخته شده است. اینها تاکتیکهایی است که آخوندهای حاکم برای توجیه جنایات خودشان به کار می برند و مردم ما آنرا با پوست و گوشت و استخوان لمس میکنند. آنها هیچ بلایی بر سر مردم نیاوردهاند مگر اینکه خود مردم را مقصر معرفی کرده اند.
از ۴۲ سال پیش که خمینی میگفت مجاهدین خرمنها را آتش میزنند یا خودشان خودشان را شکنجه میکنند، تا اینکه قتل فجیع کشیشان مسیحی و انفجار حرم امام رضا را به حساب مجاهدین گذاشت و یا به شهادت رساندن ندا آقاسلطان را به حساب تیراندازی اغتشاشگران گذاشت و بعدا به گردن مجاهدین انداخت و تا اینکه در این ایام جان باختن صدها هزار تن از مردم بیگناه و بی پناه در اثر کرونا را با وقاحت بی نظیری به گردن خودشان و بخاطر عدم رعایت پروتکلهای بهداشتی وانمود میکند!
به مصداق نسخه برابر اصل است، مزدوران خارج کشوری رژیم دقیقا با آموزشهایی که از اربابانشان گرفته اند از همین تاکتیکها برای پنهان کردن مزدوریشان و توجیه کثافت کاریهایشان استفاده میکنند. این را در جریان تظاهرات با شکوه هموطنانمان در استکهلم در برابر دادگاه دژخیم حمید نوری یک بار دیگر به عینه دیدیم. طی ده سالی که در زندانهای رژیم بودهام شاهد همین عملکرد از سوی بازجوها و شکنجه گران رژیم نیز بودم.
پرده اول – مزدور نفوذی و همپالکی هایش منجمله سعید بهبهانی وقتی صبح روز سه شنبه ۱۹ مرداد به محل دادگاه رسیدند، از حضورگسترده هواداران مجاهدین و عکس صدها شهید و پرچمهای ایران و آرم سازمان مجاهدین و کنفرانس مطبوعاتی شاکیان هوادار مجاهدین شوکه شدند، از همان ابتدا معلوم بود که وزارت اطلاعات غافلگیر شده و مزدورانش بور شده و قافیه را حسابی باختهاند و جایی برای هوچیگریهای آنها باقی نمانده است.
پرده دوم – از شب قبل از دادگاه و صبح سه شنبه، توجهات مطبوعات و خبرگزاریها و تلویزیونهای سوئدی و بین المللی به بیانهای مختلف این حقیقت را منعکس میکردند که در ایران یک جنگ بین رژیم آخوندی و سازمان مجاهدین جریان دارد و این دادگاه هم منعکس کننده بخشی از این جنگ است. به این ترتیب توطئهای که وزارت اطلاعات برنامهریزی کرده بود که با دستگیری حمید نوری جنبش دادخواهی را منحرف کرده و یک مزدور نفوذی را سفیدسازی کند برهم خورده بود. بخصوص که دو هفته پیش از آن، انتشار کیفرخواست توسط دادستانی همین حقیقت را مهر کرده بود. در حقیقت سیاست مسئولانه و شجاعانه مقاومت از آبان ۹۸ شروع به ثمر دادن کرده بود. سیاستی که ازیکطرف طرح وزارت اطلاعات و نقش مزدور را بر ملا و خنثی میکرد و از طرف دیگر با تمام قوا پرونده دژخیم حمید نوری را تقویت میکرد که نتواند از عدالت فرار کند. در چنین شرایطی هرکس در صحنه بود خشم و غیظ مزدوران را بخوبی میدید
پرده سوم – سعید بهبهانی لمپن مزدوری که هرزگی از سر و رویش میریزد و هر هفته چند ساعت با مزدور نفوذی مشغول یقهدرانی و هرزه درایی علیه مجاهدین است، بعد از ظهر سه شنبه به مقابل تظاهرات خانواده های شهیدان مجاهد و هواداران این سازمان در مقابل دادگاه رفت و بدون مقدمه با داد و فریاد و کلمات لمپنی شروع به فحاشی علیه تظاهرکنندگان کرد، تظاهرکنندگان که تشخیص داده بودند هدف او ایجاد درگیری است، به خویشتن داری و سکوت خود ادامه دادند. او که دید این طرحش با شکست مواجه شده، طرح بعدیش را به اجرا در آورد و تلاش کرد خشم و غیظ خودش و همپالکی هایش را با بر ملا کردن بی عفتی و بی ناموسی خودش و در آوردن شلوارش فرونشاند. این روش شناخته شده مزدوران و شکنجه گران است که وقتی زورشان به یک زندانی مقاومت و سر موضع نمیرسد و نمی توانند او را در هم بشکنند به پایین تنه شان مراجعه میکنند. پلیس هم ازدور بر صحنه نظارت داشت و بسیار روشن بود که این مزدور بدون هیچ گونه تحریکی از سوی جمعیت به چنین عمل کثیفی مبادرت کرده است.
پرده چهارم – در اینجا بود که جمعیت شعارهای مزدور برو گمشو و بی شرف بی شرف سردادند و یک ایرانی آزاده و شرافتمند هم با ادب کردن این مزدور به او فهماند که جای این کاسبیها در اینجا نیست و زودتر لباسپش را بپوشد و از آنجا دور شود. درود بر این هموطن نکته سنج و موقع شناس و بعد هم پلیس که از دور ماجرا را میدید به صحنه آمد و به حالت توقیف او را از آن صحنه خارج کرد
پرده پنجم – مزدور بهبهانی بلافاصله به رستورانی رفت که مزدور نفوذی و چند نفر دیگر از مزدوران به انتظار او نشسته بودند و پس از ورود بهبهانی به کف زدن برای او پرداختند و از این عمل او تقدیر و ستایش میکردند. همه چیز حاکی از اینست که طبق یک برنامه از قبل طراحی شده این مزدور لمپن به صحنه فرستاده شده بود و طبق قرار برای دادن گزارش عمل محیرالعقولش به این رستوران رفته بود.
پرده ششم – مزدور لمپن با پررویی و وقاحت همه خودفروشان، آخوندکار خودش را در برنامه تلویزیونی ساخته و پرداخته وزارت اطلاعات تشریح کرد و گفت این تنها راهی بود که من در مقابل مجاهدین داشتم. درست میگوید ما در زندان بارها تجربه کرده ایم که همکاران داخل کشوری سعید بهبهانی وقتی در مقابل مجاهدین مستاصل میشدند از پایین تنه خودشان کمک میگرفتند!
شب بعد مزدور نفوذی و مزدور لمپن به توصیه وزارت با هم به تلویزیون می آیند و به هرزه درایی علیه مجاهدین می پردازند، چیزی که از پیش برنامه ریزی شده بودن بیناموسی بهبهانی را نشان میدهد.
بالاخره اینکه مزدور لمپن نوشته است که «من آبروی خودم را وسط گذاشتم تا با مجاهدین مقابله کنم و اگر باز هم لازم باشد این کار را خواهم کرد». من میگویم، هرزگی و خودفروشی حرفه توست و به سعدی شیراز ارجاع میدهم که گفت «عاقلان دانند»!
هرزگی، خودفروشی همراه با فرار به جلو و فرافکنی – به قلم رسول تبریزی برگرفته از سایت همبستگی ملی