۲۸مرداد۱۴۰۰
نامه گلرخ ایرایی از زندان آمل
از نامه گلرخ ایرایی از زندان آمل: ایستادن تمام قد و تا پای جان در برابر عوامل زور و جنایت حتی اگر به ایجاد فضایی خشونتآمیز منجر شود، خشونتطلبی نیست. خشونتطلبی تواضع و سکوت و ندانمکاری در برابر عوامل زور و جنایت است.
کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام، ۲۸مرداد۱۴۰۰؛ زندانی سیاسی در تبعید گلرخ ابراهیمی ایرایی با نوشتن نامه ای از زندان آمل به راه حل رهایی خاورمیانه از شر استعمار و استبداد و ارتجاع پرداخته و نوشت: «دچار شدن به وارونگی در درک واقعیت و القای وارونه واقعیت به جامعه ایستادن در صف عوامل زور و خشونت است؛ حتی اگر پرچم سفید صلح در دست و نام سفیر صلح بر سینه باشد».
زندانی سیاسی گلرخ ایرایی در نامه خود نوشت: « تکرار دوباره تاریخ در خاورمیانهای متلاشی و زخمخورده خود به تنهایی درد بزرگیست و سختتر از آن رویکرد برخی فعالین ایرانی و افغانستانی در قبال طالبان و چند دهه وحشیگری آنان است».
گلرخ ایرایی نوشت: « فراموش نکنیم ما توسط تاریخ، اذهان عمومی و وجدان بشری قضاوت و محکوم خواهیم شد اگر خود را دوستان مردم افغانستان بدانیم و حق رهایی آنان از وجود طالبان که رهاورد سالها تلاش استعمار و ارتجاع است را به اما و اگرهای خود فروکاهیم و به جای ایستادن در برابر میزبانان طالبان قلم در دست گیریم و گامی برداریم که حرکت بعدی آن یقینا دست دادن با طالبان برای پذیرش سقف فروکاسته مطالبات آزادیخواهانهمان خواهد بود.»
این زندانی سیاسی با تاکید بر اینکه راه حل در ایستادگی در برابر عوامل زور است نوشت:
«ایستادن تمام قد و تا پای جان در برابر عوامل زور و جنایت حتی اگر به ایجاد فضایی خشونتآمیز منجر شود، خشونتطلبی نیست. خشونتطلبی تواضع و سکوت و ندانمکاری در برابر عوامل زور و جنایت است. خشونتطلبی فرصت دوباره دادن به عوامل زور برای سرکوب بیشتر است و برافراشتن پرچم صلح در برابر طالبانی است که سالها مردم افغانستان را درید و آواره غربت کرد و پر واضح است که همچنان بر ماهیت اولیه خود استوار است».
متن کامل نامه گلرخ ایرایی از زندان آمل به این شرح است:
نشست سران برخی کشورها با طالبان که در پی زمزمههایی برای به رسمیت شناختن طالبان توسط قدرتهای جهانی در سالهای اخیر صورت گرفت، تداعیکننده دهه خوفناک شصت برای ما ایرانیان است. روزگاری که اولین گروه بنیادگرای مذهبی و ارتجاعی در خاورمیانه روی کار آمد و در سالهای اول استقرار توسط قدرتهای جهانی به رسمیت شناخته شد. حکومتی که با توسل به زور سعی در اثبات خویش داشت و همزمان با پذیرش در عرصههای مختلف بینالمللی مشغول غربالگری (اعدام و تیرباران، اخراج افراد از محیط کار و تحصیل، وادار افراد به ترک وطن با ایجاد فضای ارعاب و تهدید و غیره) در کلیه سطوح جامعه بود.
تکرار دوباره تاریخ در خاورمیانهای متلاشی و زخمخورده خود به تنهایی درد بزرگیست و سختتر از آن رویکرد برخی فعالین ایرانی و افغانستانی در قبال طالبان و چند دهه وحشیگری آنان است.
نامهنگاری و صدور بیانیه با محوریت مذاکرات صلح با طالبان به سازمانها و نهادهایی که طی چند دهه سلاخی مردم افغانستان غیر از محکوم کردن و صدور بیانیه نخواسته یا نتوانسته بودند عملکرد دیگری داشته باشند، گواهیست بر افول و انفعال جامعه فعالین سیاسی در خاورمیانه و تنزل دادن خواسته آزادیخواهان که یقینا دور کردن عناصر ارتجاعی از قدرت است به برقراری گفتگو و طرح پیششرط و مصالحه و مذاکره در خوشبینانهترین حالت سطحینگری، ندانمکاری و عدم توانایی این افراد از تحلیل اوضاع است.
فراموش نکنیم ما توسط تاریخ، اذهان عمومی و وجدان بشری قضاوت و محکوم خواهیم شد اگر خود را دوستان مردم افغانستان بدانیم و حق رهایی آنان از وجود طالبان که رهاورد سالها تلاش استعمار و ارتجاع است را به اما و اگرهای خود فروکاهیم و به جای ایستادن در برابر میزبانان طالبان قلم در دست گیریم و گامی برداریم که حرکت بعدی آن یقینا دست دادن با طالبان برای پذیرش سقف فروکاسته مطالبات آزادیخواهانهمان خواهد بود.
پس از سالها جنگزدگی مردم خاورمیانه به سمتی میرویم که دومین گروه بنیادگرای مذهبی در منطقه توسط قدرتهای جهانی به رسمیت شناخته میشود و به زودی شاهد نشستن آنان با هم پای میز مذاکره خواهیم بود. توحش طالبان بر هیچ کسی پوشیده نیست و حضور دوبارهشان در خیابانهای افغانستان لرزه بر اندام مردم این کشور انداخته است.
این که امروز دم از سیاستورزی میزنند و تلاش میکنند وعدههای خود را از طریق سخنگویشان اعلام کنند نشانی از متمدن شدن آنان نیست و قطعا زمینهساز اعتماد به آنان نخواهد بود.
تاریخ در خاورمیانه در حال ورق خوردن است و ما بیتفاوت به سهمناکی آن چه در برمان گرفته است، با مصلحتاندیشیهای نابهجا و بعضا منفعتطلبانه خود به توحش فرصت رمیدن و حمله دوباره میدهیم. ایستادن تمام قد و تا پای جان در برابر عوامل زور و جنایت حتی اگر به ایجاد فضایی خشونتآمیز منجر شود، خشونتطلبی نیست. خشونتطلبی تواضع و سکوت و ندانمکاری در برابر عوامل زور و جنایت است. خشونتطلبی فرصت دوباره دادن به عوامل زور برای سرکوب بیشتر است و برافراشتن پرچم صلح در برابر طالبانی است که سالها مردم افغانستان را درید و آواره غربت کرد و پر واضح است که همچنان بر ماهیت اولیه خود استوار است.
دچار شدن به وارونگی در درک واقعیت و القای وارونه واقعیت به جامعه ایستادن در صف عوامل زور و خشونت است؛ حتی اگر پرچم سفید صلح در دست و نام سفیر صلح بر سینه باشد.
به امید خاورمیانهای رها از استعمار، استبداد و ارتجاع.
گلرخ ایرایی / مرداد ۱۴۰۰ / زندان آمل
درباره زندانی سیاسی گلرخ ابراهیمی ایرایی:
زندانی سیاسی گلرخ ابراهیمی ایرایی متولد ۱۳۵۹ در تهران است. وی در ۱۵شهریور۱۳۹۳ به همراه همسرش آرش صادقی بازداشت شد. سپس در اردیبهشت۱۳۹۴ به اتهام توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام به ۶سال حبس تعزیزی محکوم گردید.
مخالفت با حکم قصاص، امضای بیانیههایی در مخالفت با مجازات اعدام و حمایت از زندانیان سیاسی ، بخشی از فعالیتهایی است که در حکم دادگاه به عنوان مصداق اتهامات و فعالیتهای ضدامنیتی گلرخ ایرایی ذکر شده است.
نهادهای امنیتی حاکمیت که در پرونده سازی علیه زندانیان سیاسی مقاوم کارنامه سیاهی دارند علیه گلرخ ایرایی نیز،در چندنوبت به پرونده سازی مبادرت کردند.
گلرخ ایرایی در ۱۹ فروردین ۹۸ با پایان دوران محکومیتش آزاد شد اما پس از ۷ ماه در ۱۸ آبان ۹۸ بار دیگر در منزل خود، توسط نیروهای امنیتی، بازداشت و به زندان قرچک ورامین منتقل گردید.
زندانی سیاسی گلرخ ایرایی که روز ۲۳ آذرماه ۹۹ با ضرب و شتم توسط ۲۰ مأمور، از زندان قرچک به بند ۲ الف زندان اوین منتقل شده بود، روز یکشنبه پنجم بهمن ماه۹۹ به زندان قرچک ورامین بازگردانده شد.
این زندانی سیاسی از تاریخ ۵ بهمن ۹۹ به زندان آمل تبعید شده است.
به رغم همه فشارها، گلرخ ایرایی از جمله زنان زندانی سیاسی و مقاومی است که همواره در مقابل دیکتاتوری حاکم ایستاده است. وی در یکی از پیام هایش در این رابطه نوشته است:
تا رهایی از چنگ استبدادی که بیش از یک قرن است در مسیر آزادیخواهیمان سایه افکنده است، ایستادهایم؛ حتی اگر مسیر ناهموار و تنها سلاح، جانمان باشد.