۱۰مرداد۱۴۰۰
سخن روز
مسابقهٔ فوتبال بستر سلسلهٔ دیگری از خیزشها در شهرهای مختلف شد. دو هفتهٔ پیش بحران آب در خوزستان؛ هفتهٔ پیش قطع برق در شهرها؛ چند روز پیش گرانی در تبریز؛ خاموشی در پاساژ علااءالدین تهران و غروب ۹مرداد هم تجمع جلوی تئاتر شهر تهران! موضوعاتی سراپا متفاوت اما با نتیجهٔ یکسان؛ بسترهایی مختلف برای خیزش و شعلهور شدن قیام.
نخستین نتیجهگیری از این وضعیت، حادترین شرایط انقلابی در جامعهٔ ایران است. جامعهیی خسته از ۴۲سال دیکتاتوری آخوندی و سرشار از شور انقلابی. جامعهیی که دیگر سرکوب، ارعاب و کرونا هم توان زمینگیر کردن آن را ندارند. این جامعه آنچنان از خشم اشباع شده که هر عاملی میتواند بهمثابه جرقه عمل کند. همین وضعیت توجیهکنندهٔ آن است که موضوعات مختلف که کمترین فرصت اعتراض را ایجاد میکنند، بیدرنگ تبدیل به خیزشی اجتماعی با شعارهای براندازانه میشوند؛ آن هم با «شعارهای عصبی که مطالبهگری نمیکرد، بلکه» به سرتاپای نظام «ناسزا میگفت» (سایت حکومتی انصافنیوز-۹مرداد).
این نشان میدهد جامعهٔ ایران دیگر گنجایش این همه فقر، تبعیض، بیکاری، گرسنگی، دروغ و غارت حکومتی و هزار و یک بحران دیگر ناشی از حاکمیت آخوندها را ندارد. کاسهٔ صبر مردم لبریز شده یا آنچنان که در فرهنگ رسانههای آخوندی هست، آستانهٔ تحمل جامعه به صفر رسیده است.
تجمع شجاعانهٔ شماری از مادران شهیدان قیام آبان۹۸ و راهپیمایی آنها در خیابان آزادی و شعار دادن در مترو بیانگر این است که تابوی رعب، بهعنوان ابزار اصلی دیکتاتوری برای ساکت کردن جامعه، در حال فرو ریختن است. این واقعیت را میتوان در هشدارهای رسانهها و کارشناسان حکومتی هم دید که با درماندگی میپرسند: «تهران چرا دیشب شلوغ شد؟ چه انگیزهای باعث شد که تندترین شعارها توسط جوانان داده شود؟ این همه تندی از کجا آمد؟» (انصاف نیوز-۹مرداد) و البته پیش از آن در مطلبی دیگر خود هشدار داده بودند: «زمستان امسال با بزرگترین آشوب کشور همراه خواهد شد» و «اعتراضات محتوم خواهد بود» (همان منبع-۱مرداد).
کار بهجایی رسیده که اکنون بخشی از حاکمیت در برابر بخشی دیگر قرار گرفته و کشمکش در رابطه با طرح ضد اینترنت بالا گرفته است. یکی میگوید این کار خود جرقهٔ کشاندن مردم به کف خیابان است و مگر میخواهیم تجربه وحشتناک گران بنزین در آبان۹۸ را تکرار کنیم؟ و آن یکی میگوید مگر نمیبینید از طریق همین فضای مجازی مجاهدین در هر خانه یک تنگهٔ مرصاد درست کردهاند و اگر در گذشته تنها از مرزهای غربی نظام را تهدید میکردند، اکنون از همهٔ مرزها در حال حمله و تهدید نظام و پیش بردن استراتژی براندازی هستند؟ پس باید فضای مجازی را بست!
کدام درست میگویند؟ انداختن جرقه به بشکهٔ باروت بهدست خود؟ یا دست روی دست گذاشتن و دیدن پیشروی دشمن برانداز برای انداختن جرقهها و آتشزنههای قیام در هر شهر و محله و خیابان؟
از منظر خامنهای پاسخ بسیار سخت است. شاید این شعر حافظ گویای وضعیت او باشد:
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت!