۲۶تیر۱۴۰۰
پرتگاه در انتظار
خامنهای از اردیبهشت ۱۳۹۹ دورخیز تکپایهگی و حزباللهی کردن نظامش را در وحشت از قیام با خلاص شدن از هر صدای ناهمخوان با خودش برداشت. خامنهای برای حاصل این تصفیه و جراحی، به سیاق تمام دیکتاتورها کیسههای گشادی دوخت؛ غافل از اینکه اصل و اساس مشکل در اصل ولایت مطلقهٔ فقیه و دیکتاتوری ولیفقیه است.
خامنهای رئیسی را پس از شکست در نمایش انتخاباتی سال۹۶ در آبنمک خواباند تا موعد انتصابش برسد. چنین کرد تا مثلاً مرهم زخمهای تصفیه و جراحی و سلاخی باشد؛ غافل از اینکه همین بهاصطلاح مرهم، نمکپاش زخمهای بسا بیشتر نظام شده است و این تازه از نتایج سحرش است.
انتصاب رئیسی به قیمت حذف مشاور ولیفقیه و اعضای مجلس تشخیص مصلحت، یعنی نظام آخوندی را به کمینگاه جنگهای باندی بسا بیشازپیش بردن و نیز چرکین شدن زخمهای عمیق ناشی از سلاخی شورای نگهبان ارتجاع. انتصاب رئیسی موجب بیرون ریختن چرکهای نهانماندهٔ نظام در این چهار دهه خواهد شد. از این رو تناقضها و عقدهها علیه همدیگر خواهند گشود و مگوها از هم رو خواهند کرد.
هنوز موعد شروع کار کابینهٔ جلاد ۶۷ نرسیده، آثار این کمینگاه در داخل رژیم و در مجامع جهانی بارز میشوند. یک ماه بعد از انتصاب رئیسی، از یکطرف دولتها وی را بهرسمیت نمیشناسند و از طرفی نامههای شکایتآمیز به سازمان ملل و مجامع حقوقی و قضایی با درخواست حسابرسی و محاکمهٔ رئیسی به جریان افتاده است.
در درون رژیم، سلاخی قسمخوردگان به ولیفقیه و آثار تحریم حداکثری، موجب شکاف و شقهٔ بیشتری شده است. رسانههای حکومتی بسیار شبیه سنگربندی طرفین شدهاند.
چشمانداز پیش روی رئیسی از منظر برخی رسانههای حکومتی، گویای موشزاییِ کوه دولت حزباللهی خامنهای است. روزنامه آرمان در شماره ۲۴تیر ۱۴۰۰ با اشاره به «دیدگاه امنیتی و نظامی» رژیم در چهار دههٔ گذشته و لاعلاجی کنونیاش، به رئیسی طعنه میزند که «در فرایند زمان، چالشهای جدی را تجربه خواهد کرد» :
«آقای رئیسی! اگر تصمیمسازیها و تصمیمگیریهایتان بر اساس واقعیتهای جامعه امروز ایران و همینطور واقعیتهای جهانی نباشد، شکست خواهید خورد! اگر اندیشه اجرایی شما فقط بر اساس دیدگاه امنیتی و نظامی باشد، در فرآیند زمان چالشهای جدی را تجربه خواهید کرد. بنابراین حضوری که با ارعاب و تهدید و زور و اسلحه باشد؛ معنی و مفهوم حضور نمیدهد!».
این روزنامه که تلاش میکند تحریم حداکثری نظام آخوندی را دور بزند و اشارهٔ مستقیم به زهر آن برای نظام نکند، علت اصلی تحریم قاطع مردم و عبورشان از کلیت رژیم را غیرمستقیم به رخ رئیسی کشیده و مینویسد:
«جامعهٔ امروز ایران بهدلیل اتصال با ادبیات جهانی، با واقعیتهای پیدا و پنهان ایران و جهان آشنا شدهاند؛ بههمین دلیل درک بهتری از قوه اختیار و انتخابشان پیدا کردهاند».
بیآیندگیِ استراتژی دولت حزباللهی خامنهای در آینهٔ عمر نظام و سابقهٔ پیشینش دیده میشود. خودیهای رژیم هم اعتراف میکنند که هر چه تاکنون بوده، جز سلطهٔ حزباللهیِ قرون وسطاییِ «سختگیریهای ایدئولوژیک» آن نبوده است:
«آقای رئیسی! واقعیت جامعهٔ امروز ایران از دلِ سختگیریهای ایدئولوژیک و... تولید شده است» (همان منبع).
و خامدلانه به رئیسی نصیحت میکند که حواسش به «اعمالنظرهای خودخواهانه» باشد. آیا منظورش از «خودخواهانه» جز ولیفقیه میباشد که هیچ رئیسجمهور نظام نبوده است که کارش با وی به نزاع و جدایی نکشیده باشد؟ و در پایان، عاقبت گماشتهٔ ولیفقیه را هم جلو خودش میگذارد:
«سالهاست که رؤسای قوه مجریه چوب اعمالنظرهای خودخواهانه را میخورند».
اینها هنوز از نتایج سحر خواب و خیالهای خامنهای با گماشتن رئیسی است. آنچه را که رسانهٔ حکومتی فقط آثارش را گوشزد میکنند ولی به اصل آن اشاره نمیکنند، ریختن جامزهر تحریم ۹۰درصدی در گلوی حاکمیت ولایت فقیه است. این مؤلفهٔ اصلی تعادلقوای بین مردم با نظام آخوندی است. آنچه از رسانهٔ حکومتی بررسی شد، شنیدن صدای سوت بیآیندگیِ استراتژی دولت حزباللهی ولیفقیه است.