۲۹تیر۱۴۰۰
تظاهرات جوانان دلیر خوزستان
قیام خوزستان، پوسیدگی و زهواردررفتگی استبداد دینی را به چشم همگان آشکار ساخت. معلوم شد این حکومت در وانفسای سقوط هیچ پاسخی جز گلوله و خشونت عریان به قیام تشنگان و هستیباختگان ندارد. مردم ما بهدرستی عمامهداران حاکم را به یزید تشبیه کردند که حتی آب آشامیدنی را در گرمای بالای ۵۰درجه از یک استان پرآب ایران دریغ کرده است. بهاعتراف یک روزنامهٔ حکومتی «سیمای بحرانزدهٔ خوزستان شاید نمایانترین تصویر از واقعیت نارضایتی در بخشی از جامعه باشد اما رد آن را میتوان در بحرانهای دیگر همچون مسکن، کار و... در دیگر نقاط کشور مشاهده کرد» (وطن امروز. ۲۸تیر ۱۴۰۰). اکنون همهٔ این سونامی نارضایتی در قامت خوزستان خود را نشان داده است.
نظام ولایت فقیه بهخوبی میداند قیام در یک نقطه از ایران، بهمعنای حضور آن در دیگر نقاط است، از این رو دو سیاست موازی برای مقابله با آن در پیش گرفته است: «کشتار و انکار»
در حالی که در شبکههای اجتماعی، عکسها، فیلمها و خبرهای قیام و شهیدان آن دست به دست میچرخد و افکار عمومی را جریحهدار کرده است، حکومت طبق معمول مدعی است که خبرهای منتشره در مورد خوزستان جعلی است و در آنجا آرامش حکمفرماست!
معاون امنیتی استاندار خوزستان مدعی است که معاندان نظام در حال «کشتهسازی» هستند. او با وقاحت میگوید: «جدیدترین خبری که منتشر شده تصویری از یک جوان سوسنگردی که چند سال پیش در یک نزاع محلی کشته شده را منتشر کرده و آن را به نیروی انتظامی منتسب کردهاند که به هیچ عنوان درگیری در سوسنگرد یا دیگر مناطق استان با نیروی انتظامی انجام نشده که کسی کشته شده باشد».
خوب تا اینجا هیچ کسی در قیام کشته نشده چند سطر بعد این عنصر کذاب اعتراف میکند که یک کشته وجود دارد؛ اما در اثر تیر هوایی؛ نه از مسلسلهای حکومت بلکه از سوی خود قیامکنندگان. اینکه چطور یک گلولهٔ هوایی منجر به کشتهشدن یک جوان شورشی شده، دستگاه پروپاگانداسازی نظام برای آن هم راهکار پیدا کرده است.
«تنها یک جوان بیگناه در شادگان در هفته گذشته کشته شد و آن هم به دست اغتشاشگرانی که به سمت یک ترانس برق شلیک کردند و بعد از اصابت تیر به ترانس و برگشت آن این جوان بیگناه کشته شد و قطعاً بهزودی عوامل آن هم شناسایی و دستگیر خواهند شد» (انتخاب. ۲۸تیر ۱۴۰۰).
این پروپاگاندا جدید نیست. در قیام سراوان هم حکومت مدعی بود که «گروهکهای معاند و تجزیهطلب» از تصاویر آرشیوی استفاده کرده و اتفاقهای رویداده در سودان و پاکستان را بهعنوان روز خونین در سراوان جازدهاند»!
در قیام آبان هم وزیر کشور رژیم با وقاحتی بیمانند گفت: «شلیک به معترضان از داخل جمعیت و از میان مردم صورت گرفته است».
بهعهده نگرفتن کشتههای قیام از سوی حکومت و انکار ابعاد خونی که بر کف خیابانها ریخته است علتهای مختلفی دارد که مهمترین آن بنبست حکومت در اعمال سرکوب است.
اگر سرکوب نکند، قیام گسترش خواهد یافت. اگر دست به سرکوب بزند، هر خونی که بریزد، به سوختبار قیام تبدیل خواهد شد و آن را گسترش خواهد داد. از این رو هم میخواهد سرکوب کند و هم به انکار آن روی میآورد که هر دو وجه ضعف، شکنندگی آن را بهنمایش میگذارد.
حکومتی که توان به عهده گرفتن مسئولیت خونریزی خود را ندارد، معنایش اسارت در بحران سرنگونی است. بحرانی که گریبان او را رها نخواهد کرد. قیام شهرهای خوزستان، نشانگان یک آتشفشان مهیب اجتماعی است که بیتردید در جای جای سرزمین آخوند زده ایران گسترش مییابد و تکرار میشود. روزنامه حکومتی آرمان ۲۸تیر نوشت: «اگر امروز هم به راهحل کوتاهمدت یا قهری برای رفع اعتراضات در خوزستان بسنده شود، نه رفع مشکلات عدیده آنها یقینا دوباره حوادث تلخ تکرار و تکرار خواهند شد. امروز مردم روزبهروز به این اعتراضات اضافه میشوند».