۳۰تیر۱۴۰۰
سخن روز
ششمین شب خیزش و قیام را با جهشی و جهشهایی دیگر از آتش خیزش و قیام از خوزستان داغ و تبدار بهسوی سایر مناطق کشور و بهسوی قلب میهن، تهران و کرج پشت سر گذاشتیم.
در پنجمین شب خیزش، مردم بهجانآمدهٔ خوزستان گستردهتر از شبهای پیش بهخیابانها ریختند و خشم خود را بهخاطر قطع آب و غارتگریهای رژیم آخوندی فریاد کردند. دامنهٔ شعلههای خشم و خیزش بهسرعت از سوسنگرد و امیدیه و حمیدیه بهمناطق مختلف اهواز و از اهواز بهسمت شمال خوزستان، بهدزفول و اندیمشک و بهشوش و شوشتر کشید و سپس مرزهای خوزستان را هم درنوردید و بهلرستان و خرمآباد و در نهایت به تهران رسید.
این گسترش دامنهٔ خیزش و اعتراض، با تعمیق و رادیکالیسم انقلابی همراه بود. در خرمآباد مردم به حمایت از خیزش هموطنانشان شعار «اتحاد اتحاد» سر دادند و در قلب تهران در صادقیهٔ تهران مردم که عمدهٔ آنان را زنان تشکیل میدادند، شعار مرگ بر خامنهای و مرگ بر اصل ولایت فقیه را فریاد کردند. در برخی مناطق شورشی خوزستان همچون سوسنگرد و اهواز حضور زنان در صفوف مقدم اعتراضکنندگان چشمگیر بود.
در ششمین شب خیزش، علاوه بر شهرهای شورشی جنوب خوزستان و مردم کرج با شعار «سپاهی حیا کن مملکتو رها کن، مردم ایذه در شمال خوزستان نیز با شعارهای «مرگ بر خامنهای» «خامنهای قاتله ولایتش باطله» قیام را اوجی دیگر بخشیدند.
در برخی شهرهای بپا خاسته، نیروهای رژیم مذبوحانه تلاش کردند مردم را متفرق کنند، اما بلافاصله با رویارویی مردم مواجه شده و عقب رانده شدند و خودروهایشان بهآتش کشیده شد.
به این ترتیب خیزش و قیام بهطور چشمگیری بهطور مستمر حرکت خود را هم در سطح و عمق ادامه میدهد. رژیم در ادامهٔ تقلاهای مذبوحانهٔ خود برای مهار خیزش و قیام، بهاقدامات مختلفی دستزده است، از یکسو بهطور گستردهیی نیروهای سرکوبگر را بهمناطق بحرانی اعزام کرده و از سوی دیگر بخشی از خروجی آب در سد دز و سدهای بالادستی رود کرخه را باز کرده تا با جریان یافتن آب، بهطور موقتی بحران را فرو بخواباند؛ در همین رابطه یکی از اعضای مجلس با کشیدن فریاد وحشت از «حوادث خوزستان» گفت: «حتی شده تمام آب را بهروی خوزستان باز کنید تا هم عطش را رفع کند، هم آتش را خاموش کند!» (بیغش-عضو مجلس ارتجاع-۲۷تیر).
اما نه گسیل نیرو و نه گسیل آب تأثیری بر خاموش کردن آتش نداشت؛ چرا که انباشت و تراکم بحرانها بیش از آن است که رژیم درمانده بتواند با سیاست کلاه بهکلاه مسألهیی حل کند، نتیجهٔ این سیاست تنها انتقال بحران از منطقهیی بهمنطقهٔ دیگر و از یک حوزه اجتماعی بهحوزه دیگر است. این سیاست همچنین تضادهای درونی رژیم را تشدید و شکافهای حاکمیت را نیز عمیقتر میکند و بحران را بهدرون رژیم میریزد. اکنون صدای اعتراض و فریادهای وحشت از بههم تنیده شدن بحرانها را از گوشه و کنار رژیم، از مجلس ارتجاع تا رسانههای حکومتی، با وضوح و شدت بیشتری میتوان شنید که از جمله هشدار میدهند: «امروز دیگر فرصت آزمون و خطا نداریم» (مجلس ارتجاع ـ ۲۸تیر)، یا نومیدانه پیشبینی میکنند «بادهای بسیار کاشتهایم و باید منتظر طوفان باشیم» (روزنامهٔ شرق ـ ۲۴تیر).
آری، اکنون رژیم حاصل آنچه را که از فسا و شر و پلیدی کاشته، در برابر خود میبیند و راه گریزی هم ندارد و همانگونه که خانم مریم رجوی رئیسجمهور برگزیدهٔ مقاومت ایران در اجلاس اخیر شورای ملی مقاومت (۲۷ و ۲۸تیر) گفت: «رژیم هر روز و هر ساعت باید آمادهٔ فوران شورشها و قیامها در این یا آن شهر شورشی باشد. هر روز باید منتظر پیامدهای سیاسی و نظامی موشکپرانیها و آتشافروزیهای خود در منطقه باشد. هر روز و هر ساعت باید نگران بروز از همگسیختگی در قوای سرکوبگر خود باشد».