۱۲تیر۱۴۰۰
جلاد ۶۷
یکی از دلایل بالاکشیدن ابراهیم رئیسی در نظام آدمخواران و چه بسا مهمترین دلیل، عضو هیأت مرگ بودن او و رقم زدن جنایت قتلعام ۶۷ است. خامنهای از آنجا که مجاهدین و مقاومت ایران را سلسلهجنبان قیام و سرنگونی میداند، میخواهد با این شحنه و سایر شحنههای بدنام از قبیل محسنی اژهای و مصطفی میرمحمدی فضا را میلیتاریزه کند و اختناق را افزایش دهد تا بهزعم خود دامنهٔ عمل کانونهای شورشی را محدود نماید. به طرح واپسگرایانه و سرگوبگرانهٔ مجلس سرسپرده برای مهر و موم کردن اینترنت و ممنوعیت دسترسی به شبکههای اجتماعی نیز باید از این منظر نگریست.
گسترش جنبش دادخواهی قتلعام شدگان ۶۷ اینک چنان دامنگیر دستاندرکاران جنایت علیه بشریت شده است که این روزها از سایهٔ خود نیز هراس دارند. بهزبان گویاتر خود، خود را لو میدهند.
مجید سجادی پناه، یکی از پاسداران قلم به دست که عنوان «دکتر»! را یدک میکشد، خطاب به یکی از اعضای هیأت مرگ نوشته است:
«آقای پورمحمدی، چون میترسیم جای شهید و جلاد عوض شود، شخم میزنیم تا موجبات نقار اجتماعی فراهم شود!» (بولتننیوز. ۱۰تیر۱۴۰۰)
نگارش تاریخ معاصر با قلم جنایت
جالب است که این پاسدار، اعتراف میکند که مصطفی پورمحمدی بهعنوان رئیس مرکز اسناد بهاصطلاح انقلاب اسلامی، مأمور شده است تا تاریخ معاصر را به رشتهٔ تحریر درآورد»!
زیباست! مانند آن میماند که از «رودلف هوس»، قصاب اردوگاه آشویتس بخواهند، سرگذشت قربانیان خویش را بنویسد و اثبات کند که تمامی آنها جلاد بودند و او شهید است!
«نوشتن تاریخ معاصر زیر ۵۰سال بهدلیل تنشها و حواشی خیلی زیاد آن شهامت میخواهد و کمتر مورخی برای تاریخ نگاری این ایام دست به قلم میبرد زیرا بخش از این مسائل حی و حاضرند و هنوز تاریخی نشدهاند؛ مانند جریان (مجاهدین) در سال۶۷ که اگر چه تعدادی از آنها به سزای اعمالشان رسیدند ولی جریان فکری آنها همچنان ادامه دارد و عدهیی تلاش میکنند تا در سایه مباحث حقوقبشری و مباحث دموکراسی با اقدامات متعدد تبلیغاتی و حقوقی گسترده این قضیه را بهگونهیی دیگری منعکس نموده تا بهقول مقام معظم رهبری جای جلاد و شهید را عوض نمایند؛ بنابراین لازم است برخی از این حوادث را برای تنویر افکار عمومی بهمنظور کالبد شکافی دقیقتر آنها به اتاق تشریح ببریم» (همان منبع).
اعترافات چندوجهی
در این سایت حکومتی چند فقره اعتراف میشود که میتوان هر یک از آنها را بهمثابهٔ سندی برای اثبات قتلعام به دادگاه ارائه کرد.
۱ـ مینویسد بین خمینی و منتظری «در خصوص اعدامهای سال۶۷ از نظر فقهی اختلاف نظر جدی وجود داشت» و این موضوع ممکن بود، اعضای هیأت مرگ را بلغزاند؛ بههمین دلیل خمینی در انتهای حکم خود نوشت: «رحم بر محاربین سادهاندیشی است... آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشداء علی الکفار باشند».
۲ـ اضافه میکند که این تأکید خمینی بر اجرای جنایت علیه بشریت به هر قیمت، آنها را به انجام حکم تشجیع میکند:
«و به این ترتیب [حکم خمینی] به مجریان این حکم قوت قلب میدهد، و آنان با شجاعت و درایتی که داشتند و حتی میدانستند در آینده به القابی تحت عنوان جنایتکار تاریخ ملقب میشوند، اجرای دستور آن مرد الهی را برای پسند دیگران و اظهارنظر آیندگان معطل نکردند و کوچکترین خللی به خود راه نداده و آن حکم را بهسرعت به اجرا درآوردند و یکبار دیگر خطر بزرگی را از سر کشور دور کردند که واقعاً امروز باید به آنها مدال افتخار داد» (همان).
۳ـ در ادامه به نقش کلیدی ابراهیم رئیسی در قتلعام ۶۷ اشاره میکند و مصطفی پورمحمدی را از همراهان او میداند.
«جناب آقای پورمحمدی شما یکی از آن بزرگ مردانی بودید که در کنار آقای رئیسی همچنان بر اعتقادتان استوار ماندهاید و برای (مجاهدین) با شجاعت پیام میفرستید که هنوز جنگ ما با شما تمام نشده است و تکتک شما را باید به پای میز محاکمه کشاند» (همان).
شایان توجه است که سایت ابراهیم رئیسی در ۳۱فروردین ۹۶ در هراس از عواقب حسابرسی و روشدن دست این جلاد نوشته بود: «رئیسی در تمام دوران حضور خود در قوه قضاییه؛ هیچگاه در جایگاه حاکم شرع قرار نگرفت و تاکنون هیچ حکم قضایی صادر نکرده و تنها به قبول سمتهای اجرایی و دادستانی بسنده کرده است». !
دادخواهی ادامه دارد
این سلسله اعتراف، مرهون اوجگیری جنبش دادخواهی است. نه خمینی و نه مجریان حکم او گمان نمیبردند که روزی دستهای بسته، بدنهای شکنجه شده و چشمان شبانه و مخفیانه دفنشدهٔ قتلعام شدگان در گورهای جمعی به سخن درآید و جنایت آنان را بر آفتاب بیفکند.
دادخواهی ادامه دارد و تا کشیدن خامنهای، رئیسی، اژهای، پورمحمدی و دیگر جنایتکاران بهپای میز محاکمه بیوقفه ادامه خواهد داشت.