هر چه به روز نمایش انتخابات رژیم نزدیکتر میشویم و جنبش تحریم این نمایش از جانب مردم اوج بیشتری میگیرد، نگرانی رسانهها و مهرههای حکومتی هم نسبت به آینده نظام بیشتر میشود.
واقعیت این است که شعار رأی من سرنگونی به یک مطالبه گسترده اجتماعی در میان مردم بهویژه جوانان شورشی تبدیل شده است.
روزنامه فرهیختگان ضمن اشاره به نارضایتی و نفرت مردم از حاکمیت، به این واقعیت اینچنین اعتراف کرد «بهدلیل نارضایتی از وضع موجود» مردم «دیگر تمایلی برای حضور در انتخابات و مشارکت برای تعیین رئیسجمهور سیزدهم ندارند».
مقالهنویس فرهیختگان فرصت برای نظام جهت اقناع مردم به مشارکت در انتخابات را کم دانسته و در این رابطه نوشته است: «کار مشکلی است بتوان در فرصت ۱۰ روزه تا انتخابات اقدامی انجام داد تا این قشر از مردم پای صندوقهای رأی بیایند... مسائل مربوط به اداره کشور اعم از مسائل معیشتی، مسأله تورم، اشتغال و امثالهم است که آنها را بهشدت متأثر کرده و نوعی واگرایی در این قشر از مردم ایجاد شده اگر این دلایل را دلیل اصلی بدانیم متوجه میشویم کار چقدر سخت است و شاید بتوان گفت نشدنی است که بخواهیم این مسیر را بازگردیم» (فرهیختگان ۱۸خرداد ۱۴۰۰).
محال بودن این امر آنچنان عیان است که روزنامه وابسته به سپاه پاسداران (جوان) نیز بهرغم دودودمهای قبلی در زمینه مشارکت مردم نوشت: «مشارکت پایین دغدغه هر دو جناح سیاسی کشور شده است!» (جوان ۱۸خرداد ۱۴۰۰).
روزنامه اعتماد وابسته به باند روحانی هم نوشت: «به گواه نظرسنجیها و جو حاکم بر جامعه، فضای سردی بر آن حاکم است، که اولین مناظره تلویزیونی هم هنوز نتوانست یخ آن را آب کند» (اعتماد ۱۸خرداد ۱۴۰۰).
روزنامه آفتاب یزد دیگر رسانه وابسته به باند روحانی با عنوان «شومن به جای تئوریسین» نوشت: «نوک پیکان قلمم متوجه هر دو جریان است. برحسب اطلاع بنده و برخلاف پروپاگاندای همین شومنها، میزان رأی کاندیداها پس از برگزاری مناظره نخست تغییر چندانی نکرده است. یعنی نه موجی ایجاد شد و نه جامعه تکان خورد» (آفتاب یزد۱۸ خرداد ۱۴۰۰).
روشن است عموم مردم ایران که انتخابات را تحریم کردهاند و رأیشان سرنگونی نظام است، به این واقعیت رسیدهاند که از این خیمهشببازیهای رژیم تاکنون نه تنها خیری نصیب آنها نشده بلکه هر باری هم که نمایشی تحت عنوان انتخابات برگزار شده، مشکلات آنها را پیچیدهتر و بیشتر کرده است. واقعیتی که در اعتراضات روزمره کنونی و قیامهای سالهای اخیر مردم علیه رژیم غارت و سرکوب آخوندی خود را به روشنی نشان میدهد.
بیدلیل نیست که روزنامه ابتکار وابسته به باند روحانی به «سختی عبور از دیوار بیاعتمادی مردم» اعتراف کرد و نوشت: «آنچه سبب شده که بهرغم شعارها و وعدههای رنگارنگ نامزدهای انتخاباتی، افکار عمومی آن را باور نکند، در وهله نخست برخی وعدههایی نیست که از کمترین استدلال منطقی، علمی و واقعی برخوردارند. تجربه ادوار انتخابات گذشته چنین آموخته است» (ابتکار ۱۸خرداد ۱۴۰۰).
روزنامه همدلی هم با اشاره به اژدهای فساد حکومتی هشدار میدهد که فرصت تمام است: «در مورد فساد با وجود اینکه سعی در پوشیده نگهداشتنش میرود، اما هر روز از گوشهیی سری از این اژدهای هزار سر بیرون میزند و بخش عظیمی از منابع ملت را میبلعد... دیگر فرصتی برای جبران باقی نمانده است» (همدلی ۱۸خرداد ۱۴۰۰).
بنابراین مردم محروم و تحت ستم ایران، هیچ امیدی به آینده خود با این نظام -حالا هرکس میخواهد رنگ ریاستجمهوری بخورد- ندارند.
در مورد پشت کردن مردم به این رژیم و نمایش انتخاباتش روزنامه ستاره صبح اینطور اعتراف کرده است: «طبقه ضعیف جامعه به اندازهای نحیف و لاغر شده که با بیتفاوتی و ناامیدی به آینده نگاه میکند و از انگیزه کافی برای حضور در انتخابات برخوردار نیست. به همین دلیل احتمال حضور این طبقه اجتماعی در فضای انتخابات نسبت به گذشته کاهش پیدا خواهد کرد. طبقه متوسط متوجه شده موفق نشده به آرمانهای خود نزدیک شود. به همین دلیل با طبقه ضعیف جامعه در زمینههای اقتصادی همراهی میکند طبقه متوسط به این نتیجه رسیده که تغییر رئیسجمهور در ایران راهحل نیست» (ستاره صبح ۱۸خرداد ۱۴۰۰).
آری، درد بیدرمان این رژیم بنبست و بیراهحلی است. این واقعیتی است که مردم ایران طی ۴دهه با پوست و گوشت و استخوانشان حس کردهاند و میدانند که از خامنهای تا همه کاندیداهای خیمهشببازی انتخابات، جنایتکارانی هستند که عامل این وضعیت بحرانی و اسفناک هستند. بنابراین آنچه مردم به آن فکر میکنند کنار زدن این رژیم ضدمردمی است. این هدفی است مقدس برای مردم که با هیچ بازی و سیرک و نمایشی نمیتوان آن را تحت تاثیر قرار داد. بنابراین نه تنها اقبالی به این نمایش از جانب مردم وجود ندارد، بلکه همانطور که در خیابان و فضای مجازی فریاد کردهاند رأی مردم سرنگونی است