درخت نظام جمهوری اسلامی ولایت فقیهی دارد میوههایش را در مناظرههای تلویزیونی میدهد. نخستین پیامی که دیدن این مناظرهها به مخاطب میدهد، مکافات قانونمند حکومتی است که در انتهای یک مسیر، دیگر «خود کردهاش را تدبیر نیست».
سطح بهغایت نازل و مضحک مناظرهٔ کاندیداهای دستچین شدهٔ خامنهای دقیقاً ناشی از ضربه گیجکنندهٔ تحریم سنگین ملی است. عبدالرضا همتی در اولیه جلسهٔ مناظره همین واقعیت را اعتراف کرد و گفت: «مردم! اکثر شما تصمیم دارید که رأی ندهید؛ از شما میخواهم تجدید نظر کنید».
بهراستی اگر سایهٔ سنگین تحریم نمایش حکومتی روی کلیت نظام و نمایش آن نبود، چه نیازی به سلاخی شورای نگهبان و کندن پارههای تن نظام و دور انداختن آنان و حاصل آن، چنین مناظرههایی بود؟ خامنهای هم همین را دریافته است که هیچ راهی جز برگزیدن عصارههای ۴۰سال کسب و کار با مرگ پیش پای خود و نظام نیافت. خامنهای خودش نشانی و هشدار آن را پیشاپیش داده است؛ دقت کنید: «توجه داشته باشید مصیبت آن روزی است که مردم پشت کنند به صندوق رأی. بنده آن را میبینم».
در دو جلسهٔ مناظرهها، آنچه خیلی پررنگ مینماید، ترسیم مینیاتوریِ فساد از صدر تا ذیل نظام آخوندی است. از این منظر، وجه قابل توجه در این مناظرهها، بلاهت کاندیداها است که فکر میکنند اگر پرونده و دست رقبا را هر چه بیشتر رو کنند، خریدار رأی مردم میشوند! طوری هم مجاری فساد را تشریح میکنند که گویی خود اینان مجریانش نبودهاند! هر کاندیدی که دهان باز میکند، هیچ افقی از امید نمییابد و فقط دهلیزهای تودرتوی فساد سیاسی، اقتصادی، رانتخواری و مدرکسازی را پردهبرداری مینماید.
دنبال کردن این گفت و شنودها یک تصویر واقعی به بیننده میدهد و آن اینکه اینان سالیان سال در ایستگاههای معامله و زدوبند مستقر بودهاند و محموله فساد را ایستگاه به ایستگاه دست به دست کرده و انتقال دادهاند. از این رو نمایش تلویزیونی بهاصطلاح مناظره، مسابقهٔ شتابگیری در افول و نزول نظام است.
در تعبیر چنین وضعیت مفتضحی که بازتاب وحشت از تحریم بزرگ در درون رژیم میتواند تصویر بیاعتمادی حاکمیت را به رأی دادن مردم تداعی کند، روزگاری برتولت برشت شاعر و نویسندهٔ سوسیالیست آلمانی این تداعی طنزواره را اینگونه نوشت: «دولت اعتماد خودش را به مردم از دست داده است؛ بهتر نیست مردم را منحل کنیم تا دولت، مردم دیگری را انتخاب کند؟!»
نکتهٔ ظریف در این مناظرهها این است که هر کاندیدی که تلاش میکند مثلاً وجههیی برای خودش دست و پا کند، در واقع آینده خودش را میسوزاند. تفاوتی نمیکند که کی علیه یا له کی حرف میزند. تکتک و جمعشان دارند پروندهیی لبالب از جنایت، دزدی، رانتخواری، دروغگویی پروپاگاندی ۴۲ساله و محصول چاکرمنشی برای ولیفقیه از خمینی تا خامنهای را ورق میزنند و بازخوانی میکنند.
در این مناظرهها جمهوری اسلامی آخوندی با تمام قامت ابتذال عقیدتی، سیاسی و اخلاقیاش به نمایش درآمده است. این عصارهٔ عمر نظام آخوندی است که هر انشایی که توسط هر کاندیدی قرائت میشود، صورتحساب مکافات ۴۲ سالهٔ حاکمیت ولایت فقیه را بهدست مردم ایران میدهد.
اما تصویر جامعه و مردم در بیرون از این مناظرهها چیست؟ این مناظرهها هیچ باری و وزنی در منظر اکثریت مردم ایران ندارند. مردم دارند جزئیاتی از خیانت به خودشان و تبادل چپاول اموالشان را بین کارگزاران نظام مشاهده میکنند و از قضا عزمشان در تحریم و طرد رژیم جزمتر میشود.
وجه معکوس این مناظرههای ننگآلود که گزارش علت عقبماندگی و سقوط ایران هستند، این میباشد که هر ایرانیِ هوشیار، پی به سرمایههایش در این ۴۲سال میبرد. بهراستی اگر از همان آغاز صدارت و دیکتاتوری فقاهتی خمینی، یک پایداری مستمر و وفادارانه بر سر پیمان با آزادی نداشتیم،
اگر شکستن طلسم جنگطلبی ضدمیهنی خمینی را نداشتیم،
اگر حماسهٔ زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ را مقابل فتوای ضدبشری خمینی نداشتیم،
اگر قیامهای ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ را نداشتیم،
اگر پایداری رازوارانه و شکیبایی فوق طاقت مادران فرزندان آفتاب را نداشتیم،
اگر شکستناپذیری زنان را در مصاف با زنستیزی حیوانی از خمینی تا خامنهای نداشتیم
و اگر توفانی از افشاگری و روشنگری در این چهار دهه در داخل و خارج ایران نداشتیم، بهراستی با وجود افتضاح و ابتذالی تحت عنوان مناظرهٔ کاندیداهای جمهوری اسلامی، ایرانزمین باید به چه چیزی میبالید و افتخار میکرد؟
آری، باید از پشت پنجرههای چنین داراییها و اندوختههای تاریخی، ملی و انسانیمان به سیرک مبتذل بهاصطلاح مناظره بین مهرههای خامنهای نگریست تا بار دیگر بر خود ببالیم که بر چه قلههایی در سیر و سلوک با آرمان تاریخی ایرانزمین بودهایم. پیام تأمل در آنچه خودمان آفریدهایم این است که قدرشناس مهر آزادی و گوهر پایداری و استمرار هر دوشان تا تحقق سپیدهدم خجستهٔ رهایی ایران از قوم اشغالگر ولایت فقیهی باشیم.