۳تیر۱۴۰۰
نزدیک به چهار دهه از آغاز مقاومت سراسری در برابر خمینی و رژیم بازمانده از او میگذرد، سالهای پر از تحول، پر از تلاطم انقلابی اکنون پیش روی ماست. وقتی به کارنامه موضعگیریهای مجاهدین طی دو و نیم سال پس از انقلاب ضدسلطنتی نگاه میکنیم، این امکان را پیدا میکنیم که حقانیت و درخشش آن موضعگیریها را بهتر لمس کنیم.
در منطق پوزیتیویستی محض که نگرشهای غیرانقلابی و سیاستهای استمالتجویانه، آنگونه بهمسائل مینگرد، مجاهدین نبایستی تاکنون در صحنه سیاسی ایران باقی میماندند. دلیلش روشن است؛ بهخاطر سختی شرایطی که در آن بهسر بردهاند، بهخاطر سرکوبی بیسابقه، بهخاطر تفتیشعقاید و نسلکشی بیرحمانهیی که در مورد آنها اعمال شده، آنها قاعدتاً نمیبایستی حتی چنین تأثیرگذاری سیاسی تعیینکنندهیی میداشتند. چرا که حتی نامشان هم در ایران ممنوع بوده، ماهیت رابطهشان با کشورها و قدرتهای خارجی هم که امتیازی بهآنها نمیداده و به هیچ نیرو و کشور و قدرتی هم وابسته نبودهاند و هیچ کمک خارجی هم دریافت نکردهاند. آنها جز حمایت معنوی و سیاسی نیروهای دموکراتیک و مردم سایر کشورها، نهتنها متحد خارجی دیگری نداشتهاند، بلکه جریانوار، موضوع تلاش جهت معامله و وجهالمصالحهشدن برای نجات رژیم از سرنوشت مقدرش بودهاند!
براستی حقیقت چیست و چرا خط و سیاست مجاهدین در برابر رژیم خمینی از آغاز تاکنون، راه شکافته و بدون اعوجاج سیاسی و استراتژیک پیش رفته و امروز بیش از همیشه میدرخشد؟!
چرا خط و استراتژی اصلاح رژیم خمینی و تغییر آن از درون و سیاست استمالت از این رژیم با همه حمایت بینالمللی و مادی نیرومندی که داشته هر بار شکست خورده است؟!
حقیقتی که امروز از فراز ربع قرن مبارزه شورانگیز تاریخی و سیاسی مجاهدین میدرخشد، این است که مجاهدین، تمامی شانسها و امکانهای تغییر و تحول و امیدهای اصلاح یا عقبنشاندن خمینی و رژیمش را در طول دوسالونیم مبارزه سیاسیشان تجربه کردهاند. در خلال این تجربه که بهای گزافی از رنج و خون مجاهد خلق را بهخود اختصاص داده، از سویی تمامی پتانسیلهای مفروض تغییر و تحول درونی رژیم به آزمایش عملی گذاشته شده و از سوی دیگر مجاهدین به شناختی خللناپذیر و عمیق نسبت بهماهیت، ساختار و ظرفیتهای متصور این رژیم ضدتاریخی رسیدهاند؛ شناختی که مبنا و منشأ تحلیلها و موضعگیریهای محکم و استوار و بهغایت اصولی آنان را تشکیل میدهد. و این سرمایهیی است که هیچکس جز مجاهدین در اختیار نداشته و ندارد. بههمینجهت، برخی از ناظران و محققان بیطرف سیاسی (درخارج مجاهدین) که از روزهای انقلاب ضدسلطنتی، شاهد رویارویی مجاهدین و رژیم خمینی بودهاند، از دوران مبارزه سیاسی مجاهدین با خمینی، بهعنوان شاهکار بینظیر سیاسی نام برده و عملیات سیاسی بسیار هوشیارانه و در عینحال انقلابی مجاهدین را بسا و بسا فراتر و پیچیدهتر از عملیات نظامی بسیار چشمگیر آنها علیه رژیم ارزیابی کردهاند.
واقعیت این است که دوسال و نیم مبارزه سیاسی افشاگرانه مجاهدین و سرفصل پایانی آن یعنی ۳۰ خرداد، سرمایه نفیس و زیربنای تعیینکنندهیی بود که بنای مقاومت استوار و ماندگار و خطوط بهغایت اصولی و بیاعوجاج مجاهدین از آن بهره برده است.
پیام برادر مجاهد مسعود رجوی بمناسبت دومین سالگرد ۳۰ خرداد، سرآغاز انقلاب نوین مردم ایران
مسیر انقلاب نوین و کبیر ما البته بسیار پرپیچ و خم و در هر قدم مملو از آزمایشات جدید است آزمایشاتی که در آن لاجرم هر فرد یا گروه و هرحزب و هرسازمان درکشاکش آن محتوا و جوهر واقعی خود را درزمینه ها و جهات مختلف بارز و آشکار می کند و به این ترتیب در بحبوحه همین کشاکشها چنانکه ضروری تکامل جامعه و انقلاب است هرروز مرزهای بین جنبش و ضد جنبش و مرزهای بین خلوص انقلابی و همهٔ انواع ناخالصیهای فرصت طلبانه روشن و روشن تر می گردد
***
بهطورکاملاً طبیعی و اجتناب ناپذیر بایستی تا روز تحقق سقوط رژیم خمینی انواع و اقسام فرصت طلبیهای ضد «مجاهد»ی و ضد «شورا»یی را از قضا درپس داعیههای غلیظ به اصطلاح ملی گرایانه دموکرات نمایانه و یا ترقی خواهانه ! انتظار کشید جریانی که البته درعین حال بهترین آزمایش برای تشخیص سره از ناسره درراستای استمرار و تصفیه و تطهیر هرچه بیشتر حرکت رهائی بخش انقلابی در مراحل بعدی نیز هست
***
اما خط مشی و رفتارهای این قبیل افراد و جریانات تماماً حاکی از این است که گوئی برای «مطرح شدن » و عرض وجود درقدم اول جز تخطئه رنج و خون مجاهدین و تشکیلات و برنامههای آنها و همچنین فحاشی و لجن پراکنی بر علیه شورای ملی مقاومت چارهیی نیافتهاند
***
علیهذا اگر در سرتا پای تلاشهای مذبوحانه اینگونه جریانات دقت کنیم محور اصلی، پیام غائی و هدف نهائی همه آنها جز فروپاشاندن شورا و بهخصوص «مجاهد زدائی» نیست روشی که البته در عمل جز به سود ارتجاع و امپریالیسم و شبه آلترناتیوهای ضد دموکراتیک نیست و نمی تواند باشد
***
علیهذا بایستی به محافل و افرادی که نوک پیکان تلاشها و باصطلاح مبارزات خود را بهجای خمینی بر علیه مجاهدین و شورای ملی مقاومت سمت داده اند توصیه کنم که اگر راست می گوئید و مبارز و دموکرات هستید سعی کنید با سمبل ارتجاع و استبداد که همانا خمینی است به نبرد برخیزید و بهجای فشردن گلوی مجاهدین و شورای ملی مقاومت هم مشروطه و هم دمکراسی مورد نظر خود را از حلقوم او بیرون بیاورید