۱۲اردیبهشت۱۴۰۰
تظاهرات اعتراضی کارگران
در شرایطی که در بسیاری از کشورها، مراسم و تظاهرات روز کارگر برگزار میشود،
در کشور ما عید کارگران و روز جهانی زحمتکشان جز با اعتراض و قیام در برابر
استبداد ضدبشری معنا و مفهومی پیدا نمیکند. آخوندهای حاکم، سالهاست دست به هر
ترفند سرکوبگرانهیی میزنند تا به هرقیمت مانع برگزاری آزاد مراسم روز کارگر
توسط کارگران و تشکلهای مستقل آنها شوند و یا با برگزاری مراسم فرمایشی دولتی آن
هم در سالنهای دربسته، تلاش میکنند این روز را هم از سر بگذرانند. اما کارگران که
هرگز تسلیم فشار و سرکوب و رویکردهای ضدکارگری این رژیم نشدهاند بر
فریاد اعتراض خود میافزایند. فریادی که تقریباً در اکثر ایام هفته در کف
خیابان شهرهایی از ایران شنیده میشود. فریادی که در تظاهرات پیگیر و شجاعانهی
بازنشستگان تأمین اجتماعی که آنها هم اساساً همان کارگران و زحمتکشان اند، تقویت
شده و دشمن را به هراس انداخته است.
استمرار به هرقیمت این اعتراضات علیه وضعیت فاجعهبار کارگران، گر چه مینیمم
اقدام برای اولیهترین نیاز حیاتی است اما بهغایت ضروری و ستایشانگیز
است.
البته همگان میدانند که این رژیم و کارگردانانش نه میخواهند و نه میتوانند
پاسخگوی خواستهای کارگران باشند. پس سؤال اصلی این است که چه باید کرد؟ برای رسیدن
به پاسخ واقع گرایانه ابتدا نگاهی میکنیم به مبرمترین مشکلات کارگران و سپس سراغ
پاسخ سؤال میرویم.
مبرمترین مشکلات کارگران
ناچیزبودن شرمآور حقوق و دستمزد پایه که در حال حاضر یک چهارم خط فقر است،
سیاست ضدبشری حقوقهای معوقه و ندادن همان اندک دستمزد طی ماهها و حتی سالها و
عملاً بیگاری کشیدن و گروگان گرفتن زندگی کارگر و خانوادهاش، فقدان امنیت شغلی و
اخراج بیش از ۹۰درصد کارگران از شمول
قانون کار با قراردادهای موقت و سفید امضا، دست باز در اخراج کارگران و
زندگی ملالتبار آنها در زیر این تهدید دائمی و...
آیا به راستی چنین مناسباتی با کارگران میهنمان، بازگشت بیشرمانه به همان
مناسبات بردهداری و سرواژ آن هم در قرن بیست و یکم نیست؟!
نگاهی به آمار و ارقام...
از پایه شروع میکنیم؛ دستمزد کارگران برای سال جاری (۱۴۰۰) ۲میلیون و ۶۵۶هزار تومان
تصویب و به اجرا درآمده است. این در حالی است که طبق آمار بانک مرکزی در ماههای آبان
و آذر۹۹ هزینهی سبد معیشتی برای یک خانوار کارگری ۳/۳ نفره ۹میلیون تومان بوده است.
«بسیاری از پژوهشها نشان داده است که خط فقر در تهران به ۱۰میلیون تومان رسیده است» (خبرگزاری ایمنا ۱۶بهمن۹۹). منابع دیگر هم خط فقر
را تا ۱۲میلیون تومان برآورد کردهاند. بدین ترتیب
محافظهکارانهترین ارزیابیها نشان میدهد که میزان حقوق کارگران نزدیک به یک
چهارم خط فقر است. این در بهترین وضعیت است که کارگر شغل ثابت و تضمیندار داشته و
حقوق خود را هم به موقع دریافت کند. اما وضعیت مطلقاً چنین نیست و کارگران همواره
با پدیدهی شوم حقوق معوقه دست و پنجه نرم کنند. حال اگر شاخصهای مختلف سبد هزینه خانوار
را بررسی کنیم، ابعاد ستم و تبعیض هر چه بیشتر نمایان میشود. بهعنوان مثال سهم خوراک
در سبد هزینه خانوار ۲۷درصد است که با محاسبه
خط فقر ۱۰میلیونی، سهم خوراک
بالغ بر ۲میلیون و ۷۰۰هزار تومان میشود. یعنی دستمزد پایه (حداقل دستمزد) تکافوی خوراک
یک خانواده کارگری را هم نمیکند. به این ترتیب خانوارهای کارگری زیر خط فقر مطلق
قرار دارند و «جمعیت بیش از ۱۴میلیون
نفری کارگران، در لبه تیغ زندگی میکنند و به فکر این هستند که تلاش کنند فقط
یک روز زنده بمانند». - (خبرگزاری تسنیم ۲مهر ۹۹).
آیا این وضعیت اسمش فاجعه و انسان ستیزی نیست؟!؟ میبینیم که رژیم ضدبشری
چگونه آشکارا به کارگران و خانواده آنها که بیش از ۵۰درصد شاغلین کشور را تشکیل میدهند و با خانوادهشان جمعیتی
بالای ۴۲میلیون نفر را شامل میشود، گرسنگی میدهد، آری
گرسنگی!
در همین حال نگاهی به ارقام تورم افسارگسیخته، خالی شدن سیستماتیک سفره کوچک
کارگران و زحمتکشان را برملا میکند. در حالی که حقوق پایه آنها را تنها ۳۹درصد افزودهاند، نرخ تورم مطابق اعلام مرکز پژوهشهای مجلس، برای
مواد غذایی ۶۴درصد و افزایش قیمت
مسکن ۱۱۱درصد. بوده است. همچنین درصد تورم نقطه به
نقطه در فروردین امسال ۵۰درصد برآورد شده است.
گرچه این آمار هم بسیار با واقعیت فاصله دارد. پروفسور استیو هان که استاد اقتصاد
کاربردی دانشگاه جان هاپکینز، تورم سالانه در ایران را ۱۸۱درصد اعلام کرده است. میبینیم که میزان افزایش دستمزد پایه که
معادل ۱۰۶دلار است، تا چه اندازه ناچیز بوده
است. مقایسه این دستمزد با کشورهای دیگر و حتی با کشورهای کوچک حول و حوش خودمان،
نازل بودن آن را فریاد میزند. شاخص دیگری که شدت ستم و استثمار کارگران در نظام
چپاولگر آخوندی را نشان میدهد، سهم دستمزد کارگر در هزینه تمام شده تولید است.
این سهم در ایران آخوندی تنها ۵درصد است،
در حالی که همین عدد در آمریکا ۷۰درصد، در
استرالیا ۶۸درصد و در کشورهای هم
تراز ایران ۲۵ تا ۳۰درصداست.
مسأله زنان کارگر و کودکان کار نیز بخش دردناک دیگری است که جای
بررسی جداگانه دارد. مطابق گزارش جامع کنفدراسیون بینالمللی اتحادیههای کارگری
(ITUC)، ”زنان ایران ۱۰درصد نیروی کار هستند و در بخشهایی که شاغلند، فقط ۷۵درصد حداقل دستمزد را میگیرند». زنان سرپرست خانوار بخش عمدهای
از این زحمتکشان را تشکیل میدهند «آمار رسمی میگوید زنان سرپرست خانوار ۳میلیون و ۶۰۰هزار نفر
اند» (جوان. ۸اردیبهشت ۹۹).
«در تهران ۱۴هزار زبالهگرد
مشغول ارتزاقاند که از این تعداد ۴۶۰۰نفر کودک هستند. نیم ملیون نفر کودک کار در ایران وجود دارد که
اگر کار نکنند و به خیابان گردی رو نیاورند روند طبیعی زندگیشان دچار بحران عمیق
خواهد شد» (مستقل. ۲۱اردیبهشت ۹۹).
فقدان امنیت شغلی
نداشتن امنیت شغلی درد مشترک عموم کارگران ایران است. آش آنقدر شور است که
حتی عناصر تشکلهای حکومتی هم به این مسأله بهعنوان مبرمترین مشکل
اعتراف میکنند. «اولین و مهمترین مطالبه، امنیت شغلی است. باید مهمترین خواسته
ما احیای قراردادهای کار دائم باشد. فقدان امنیت شغلی، همه وجوه اشتغال ما کارگران
از حق تشکلیابی گرفته تا چانهزنی برای دستمزد را تحتالشعاع قرار داده و به همین
دلیل است که معتقدم امنیت شغلی مهمترین مطالبه کارگران ایران است» (حسن حبیبی عضو
هیأت مدیره کانون عالی شوراهای اسلامی کار رژیم-نشریه کاروکارگر ۹اردیبهشت ۱۴۰۰).
قراردادهای موقت یکی از مشکلات جدی کارگران است. و از آن بدتر قراردادهای
سفید امضا است که آینده شغلی کارگران را بهکلی سیاه کرده است. قراردادهای موقت که
ابتدا شش ماهه و سه ماهه بوده، به مرور به قراردادهای یک ماهه، دو هفتهیی و حتی
قراردادهای یک روزه تبدیل شده است. امروزه حتی قراردادهای شفاهی رواج
پیدا کرده و کارگر ایرانی بهدلیل فقر و تنگدستی و نبود کار مجبور میشود به آن تن
دهد. نرخ بالای بیکاری به این فاجعه دامن میزند. بر اساس آمار ارائه شده در بانک
جهانی در سال۲۰۱۹ «نسبت اشتغال به جمعیت
در سن کار، در ایران بین ۱۸۷کشور جهان
ما در رتبه ۱۷۸ قرار داریم»
(غلامحسین شافعی رئیس اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی -روزنامه ایران ۲۸بهمن ۹۸).
محمد شریعتمداری وزیر تعاون و کار حسن روحانی اعتراف کرد که ۹۷درصد قراردادهای کارگران سفید امضاست و رحیم میر
عبدالله مسئول اتحادیه کارگران شهرداری تهران دادنامه ۱۷۹ دیوان عدالت اداری صادره در سال۱۳۷۵ را نقطه آغاز رواج چنین قراردادهایی میداند
(خبرگزاری میزان ۲۱مهر ۱۳۹۹).
در آن دادنامهی ضدکارگری که در سال۱۳۶۹ تصویب
شده، آمده: «در صورت ذکر مدت در قراردادکار، قرارداد تنظیمی، موقت و غیردایمی خواهد
بود».
اکنون رژیم و اساساً سپاه پاسداران که کارفرمای اصلی در اقتصاد کشور است از
این بهاصطلاح دادنامه سوءاستفاده کرده و قراردادهای کارگران را به قراردادهای
سفید امضا تبدیل کرده است، تا هر زمان که خواست کارگران را اخراج کند.
مطابق تبصره ماده ۱۲۶ قانون کار رژیم «مدت
اعتبار پروانه کار موقت حداکثر سه ماه است» یعنی با کارگری که قرارداد سه ماهه
بسته میشود، این کارگر امنیت شغلی خود را از دست داده و کارفرما میتواند بدون
کمترین پرداختی کارگر را اخراج کند. حتی اگر کارگر ۲۰سال هم در همان کارگاه کار کرده باشد، موقع اخراج هیچ امتیازی به
وی تعلق نمیگیرد. مهمترین گام ضدکارگری را آخوند محمد خاتمی برداشت. او تحت نام
"سامانهی اقتصادی"شروع به اخراج کارگران از شمول قانون کار کرد. این
اقدامات ضدکارگری همچنان تا امروز ادامه دارد. علی بیگی، رئیس ارگان
دولتی"کانون عالی شوراهای اسلامی اذعان کرد که ۹۳درصد کارگران ایران قراردادی و خارج از شمول قانون کار
هستند. آنها با برگههای سفید امضا به اشتغال ناگزیر با حقوقهایی بسیار پایینتر
از حداقل دستمزد به بردهداری نظام آخوندی تن دادهاند.
خصوصیسازی یکی دیگر از دلایل رواج قراردادهای موقت و سفید امضاست. روشن است
که خصوصیسازی مد نظر رژیم، شرکتهای دولتی و اموال و سرمایههای مردم ایران است
که توسط سپاه یا عوامل رژیم بالا کشیده شده است. اینها با دست باز کارگران را
اخراج کرده و میکنند. دلهره از دست دادن شغل، کارگران را ناگزیر از پذیرش
قراردادهای سفید امضا کرده است. کارگران شرکت هفتتپه خوزستان و هپکو اراک
از جمله کارگرانی هستند که سالهاست رنج این خصوصیسازی چپاولگرانه را کشیده اما
هرگز تسلیم شرایط نشدند. داستان نداشتن امنیت شغلی حتی به همین قراردادهای موقت و
سفید امضا هم ختم نمیشود؛ . میلیونها کارگر هم در ایران هستند که هیچگونه
قراردادی ندارند. اسماعیلی نایبرئیس کمیسیون اجتماعی مجلس رژیم گفت ۴میلیون و ۷۰۰هزار نفر
کارگر داریم اما هیچگونه قراردادی ندارند (راه دانا ۲۹تیر ۱۳۹۹).
بر اساس گزارش جامع کنفدراسیون بینالمللی اتحادیههای کارگری
(ITUC)، نقض حقوق و قوانین کار؛ ایران را در وضعیت قرمز قرار داده است.
همین گزارش در مورد موج بیکاری کارگران بهعلت پاندمی کرونا، افزود: این مشکل همه
کشورهاست مثلاً در آمریکا ۴۵میلیون نفر
بیکار شدهاند و در کانادا شش میلیون و نیم کارگر دارند کمک دولتی میگیرند. در
ایران این مشکل چند جانبه است. زیرا کارگران ایرانی بیمه ندارند و ۹۰درصدشان با قرارداد موقت کار میکنند. بسیاری بیمارند اما چون
دولت کمک نمیکند مجبورند ادامه کار بدهند. دولت وعده کمک داد اما فوقش به ۸۰هزار نفر بسته حمایتی داد».
کنفدراسیون در گزارش خود درباره قراردادهای سفید امضا میگوید: «از این نظر،
شاید وضع بنگلادش و عراق و افغانستان از ایران بهتر باشد... . واقعیت این است که
کار غیررسمی همه جا هست و در ایران، رواج خیلی بدی دارد. در ایران همیشه بدترین
وجه یک کار بد را انجام میدهند. قرارداد دستهجمعی وجود ندارد، قرارداد سفید امضا
رایج است».
اعتصابها و اعتراضات کارگری
کنفدراسیون (ITUC) در گزارش جامع خود
نوشت «جامعه کارگری ایران یکی از پیشروترین و مؤثرترینها در سطح جهان بوده و
کارگران ایرانی نگذاشتهاند که حکومت، بیصلاحیتی خودش را گردن آنها بیندازد». و
چنین است که کارگران ما هر روز و هر هفته و هر سال با خیزش و اعتراض و
اعتصاب و دادن قیمت این سخن را اثبات کرده و هرگز تسلیم نشدند.
سالی که گذشت سال بسیار سختی برای کارگران زحمتکش میهنمان بود. عموماً همان
دستمزد اندک هم ماهها به آنها پرداخت نمیشد. به دلایل تعدیل، اخراج از کار،
تعطیلی کارخانهها و... شمار زیادی از کار بیکار شدند و ماهها حقوق و مزایای شغلی
معوقه داشتند. گرانی سرسامآور و گسترش پاندمی کرونا، وضعیت زندگی مردم، بهخصوص
جامعه کارگری را بسیار سخت و غیرقابل تحمل کرد. با اینحال کارگران طی این پروسه
زمانی ۱۵۲۶حرکت اعتراضی د ر۱۹۷شهر برای احقاق حقوق خود شکل دادند. و نفتگران هم دست به یک
اعتصاب سراسری زدند.
مهمترین این اعتراضات و اعتصابها همچنان که اشاره شد، اعتصاب بزرگ کارگران
صنعت نفت، کارگران شهرداری، کارگران راهآهن، کارگران معادن. شرکت زغالسنگ. شرکت
سنگ آهن و کارگران پالایشگاهها و نیروگاهها بود.
چه باید کرد؟!
پاسخ به این سؤال، دیگر نه فقط برای کارگران و زحمتکشان و لشکر
گرسنگان و بیکاران بلکه برای عموم مردم ایران و گروههای اجتماعی کاملاً روشن است.
چرا که قبل از پاسخ به این سؤال باید پرسید آیا هیچ گروه اجتماعی را سراغ دارید که
طی سال گذشته و همین یکی دو ماهه سال۱۴۰۰ دست به
اعتصاب و اعتراض نزده باشد؟! و سؤال سوم اینکه آیا هیچ صنف و گروهی را سراغ دارید
که توانسته باشد همه خواسته خود را از این رژیم بگیرد؟پس تردید نباید کرد که امروز
مسأله کارگران، مسأله کشاورزان، مسأله بازنشستگان، مسأله معلمان، پرستاران،
پزشکان، دانشجویان، مسأله زنان وو... مسأله همه و همه یکی بیشتر نیست؛ مسأله یک
مسأله ملی و میهنی است، مسأله آزادی و حاکمیت ملی و مردمی است و راهحل چیزی جز
اتحاد همه نیروها در راستای سرنگونی این رژیم صد بشری نیست. . برخاستن و اعتراض و
قیام و البته دادن قیمت برای سرنگونی است و این قطعاً مکان پذیر است. و در این
زمینه از قضا کارگران همچنان که در گزارش جامع کنفدراسیون اتحادیههای کارگری به
درست گفته شده بود، کارگران ایران پیشتاز بوده و باید باشند چرا که از نیرو و
امکاناتی برخوردارند که دیگران از آن بهره کمتری دارند.
سرمایه و توانمندی شگفت
نیروی کارگری ایران بزرگترین نیروی شاغل و بیش از ۵۰درصد شاغلین کشور را تشکیل میدهد. این نیرو در عین حال بیش از
نیمی از جمعیت کشور را هم به خود اختصاص داده است. تردید نیست که کشاورزان، خیل
عظیم بیکاران، بازنشستگان و لشکر گرسنگان نیز نیروهای متحد و همبسته کارگران اند.
اما کارگران جدای از بزرگی جمعیت دارای سرمایههایی هستند که در بسیاری موارد
منحصر بهفرد است و بنابراین بر سنت الگوی تاریخی شان کاوه آهنگر میتوانند نقش
برجسته و تعیینکنندهیی در فرایند سرنگونی و آزادسازی میهن داشته باشند.
این ویژگیها و توانمندیها از جمله از این قرار اند:
- بدنه اصلی شرایط جوشان و عینی جامعه را
تشکیل میدهند.
- بیش از همه تحت ستم این رژیماند و بخش
بزرگ لشکر گرسنگان را تشکیل میدهند.
- تسلیم ناپذیراند و طی این سالها و
دورههای اخیر نیز هر روز در کف خیابان بودند.
- تشکل دارند و تشکل پذیراند.
- سابقه درخشان مبارزاتی در این میهن دارند.
پس از انقلاب۵۷، سازمان مجاهدین
خلق ایران اولین مراسم باشکوه روز کارگر را در کرج و در گرامیداشت خاطره
کارگران جهانچیت که در سال۵۰ بهدست
مأموران رژیم شاه شهید شده بودند، برگزار کرد. . در سال۵۹، سازمان مجاهدین میتینگ بزرگ روز کارگر را در ترمینال
خزانه تهران برگزار کرد. چند گروه سیاسی دیگر نیز برگزاری مراسم روز کارگر را
در محلهای جداگانه اعلام کرده بودند. اعتصاب سراسری یکصدهزار نفر از کارگران
نفت جنوب، در۲۳تیرماه ۱۳۲۵در فضای سرکوب، یکی از بزرگترین اعتصابهای
کارگری ایران با خواستهای سیاسی از جمله عدم دخالت شرکت نفت ایران و انگلیس
در امور داخلی ایران بود. این اعتصاب مورد یورش و سرکوب قرار گرفت و ۴۶کشته و ۱۷۰ مجروح بر جای گذاشت. و قدرت عظیم کارگران را برای گرفتن حق
خود به اثبات رساند. گفته میشود قانون کار و بیمههای اجتماعی و تعیین حداقل
دستمزد و اصلاحات دیگری که در سالهای اخیر، کموبیش در ایران انجام
گرفته، همه و همه، مرهون اقدامات دستهجمعی کارگران صنعت نفت است.
اعتصاب زحمتکشان کورهپزخانهها در ۲۳خرداد ۱۳۳۸، برای افزایش دستمزد بود که منجر بهکشتهشدن پنجاه کارگر - زن
و مرد و کودک - شد و اعتصاب کارگران جهانچیت در سال۵۰ که آن نیز توسط مزدوران رژیم شاه به خاکوخون کشیده شد، از
نمونههای برجسته مبارزات کارگران است.
اعتصاب کارگران و کارکنان صنعت نفت در سال۱۳۵۷ و قطع صدور نفت ضربه کمرشکنی بود که بر رژیم سلطنتی وارد آمد و
در پی آن، قیام ۲۲بهمن صورت گرفت و نظام
پوسیده شاهنشاهی را برای همیشه بهگور سپرد.
بعد از انقلاب۵۷، کارگران و زحمتکشان ایران نیز مثل دیگر اقشار جامعه امید داشتند به حقوق منصفانه خود دست یابند. تلاش برای حفظ و ادامه تجریه شوراها در کارخانجات بخش مهمی از مبارزه کارگران پس از انقلاب بود که نهایتاً رژیم ضد کارگر، به سرکوب شوراها و تشکلهای مستقل کارگری پرداخت و همچنان که میدانیم تلاش کرد جنبش اعتراضی و حق خواهی کارگران را با انواع سرکوب و شلاق و زندان خاموش کند اما این جنبش هرگز تسلیم نشد تا روزی که با قیامهای تعیینکننده در اتحاد با دیگر نیروهای خلق، کانونهای شورشی و مقاومت سرفراز مسئولیت معهود تاریخی خود را ایفا نماید. به امید آن روز که دیر نخواهد بود.