۱۲اسفند۹۹
قیام آبان۹۸
در حالی که جنگوجدال باندهای غالب در نظام ولایت فقیه برای تصاحب کرسی رئیس جمهوری در اوایل سال آینده کلید خورده است و یارکشیها و صف بندیها بهشدت ادامه دارد، آن روی سکه این رقابت مافیایی، وضعیت بهشدت بحرانی اقتصادی رژیم آخوندی و آینده تیره و تار آن است. اوضاعی که از زاویه شاخصهای اقتصادی نشان از بنبست و ته کشیدن آخرین اندوختهها و خالی شدن صندوق های روز مباداست.
همین دیروز بود که یکی از همین مهرههای مستقر در حاشیه نظام آخوندی،
فریادهای استغاثه و نجواهای تضرع آمیزش را در قلم تیرهاش ریخته
بود و از وحشت و نگرانی، هشدار میداد که کباب کرسی رئیسجمهوری، آنچنان بوی خوشی
ندارد.
«با توجه به شرایط فعلی کشور که ناشی از مشکلات اقتصادی، تنگناهای
تحریمی و فشارهای بینالمللی است، برخی بر این باورند که رئیسجمهوری سیزدهم به
دلایل مشکلات پیدا و پنهان، وضعیت مناسبی ندارد و شاید بتوان او را ضعیفترین رئیسجمهوری
و دولتش را ضعیفترین دولت انقلاب دانست» (جهان صنعت. ۱۰اسفند۹۹).
در همین کادر و عنوان است که خبر از کسادی نمایش انتخابات رئیسجمهوری میرسد.
بحران اقتصادی و کرونا در کنار وحشت از خشم و نفرت اجتماعی دیگر انگیزهای حتی
برای دور قاب چینهای نظام هم باقی نگذاشته است چه رسد به مردمی که از
شدت فقر و فلاکت ناشی از تاراج منابع محدوشان به دست خامنهای و
پاسدارانش، نمیخواهند سر به تن هیچ باند و جناحی، چه اصولگرا و چه اصلاحطلب
قلابی باشد. بگذریم که انزوای بینالمللی رژیم آخوندی و تحریمهای جهانی نیز
بیانگر این است که سیاست مماشات و مماشاتگران به حاشیه رفتهاند.
در این شرایط حامیان وضع موجود ابایی ندارند که ترس خود را از درو کردن آنچه
کاشتهاند ابراز کنند. قنبری از باند مغلوب و نماینده سابق مجلس میگوید: «ما با
مشکلات جدی ساختاری مواجه هستیم که کشور را به وضعیت نامناسبی دچار کرده است. از
طرفی با آثار ناشی از تحریمها مواجهایم... از طرفی هم رئیسجمهوری آینده با خیل
عظیم جوانان بیکار و جویای کاری مواجه است که چشم به راه شغلی هستند تا حداقل
درآمدی که حقشان است را به دست آورند. این کار هم مستلزم سرمایهگذاری است و
سرمایهگذاری هم مستلزم بهبود سیاست خارجی و عادی شدن وضعیت کشور است» (سایت حکومتی
بهار ۱۰اسفند۹۹).
این روزها یک پای درخواست و التماسهای عموم جریانهایی که با استکبار جهانی
داد و ستد داشتهاند و فرزندان و نوههای خود را برای زندگی راحت به ینگه دینا
فرستادهاند، این است که به سران نظام بگویند از خر شیطان پایین بیایید و با همین
یک ذره جوی بایدنی بسازیید و نگذاریید فرصتها از دست برود.
هشدار میدهند که «تا زمانی که به جامعه بینالمللی برنگردیم و مناسبات خوبی را با
دنیا نداشته باشیم و تعاملی منطقی با آنها برقرار نکنیم، امکان جذب سرمایه و حل
مشکلات بعید بهنظر میرسد و این چالش هم در سایر مشکلات پیشروی رئیس دولت سیزدهم
وجود دارد».
اما چنان واقعیتهای اقتصادی رعبآور است که خواب را از چشم حضرات ربوده است؛
اقتصادی که در رژیم آخوندی کوچک و کوچکتر شده است. همین مقدار نفتی هم که با دوز
و کلک آب میکردند با از دست دادن مشتریهای ثابت و شرایط بیرمقی اقتصاد جهانی
دیگر آبی را گرم نمیکند. ارزش پول ملی که روزانه کم و کمتر میشود و به جایگاه
اسفناکی رسیده است. از همه ترسناک تر میزان ناچیز دستمزد کارگران و زحمتکشانی است
که فاصله حقوق و تورم و گرانی کالاها و خدمات مورد نیازشان به شکل افسانهای از هم
دور افتاده است و با حقوق ۲میلیون
تومانی و حداکثر ۱۰۰ دلاری (از پایینترین
درآمدهای سرانه در جهان) دیگر نمیتوان از پس دست کم ده میلیون تومان هزینه ماهانه
خانوار برآمد و از همه مهمتر زنگ هشدار قیام گرسنگان و تهیدستان به صدا در آمده
است.
رئیسجمهور بعدی؛ ضعیفترین نفر دوم رژیم
با همین چشمانداز سیاه و بنبست است که حالا یکی یکی رسانههای اقتصادی، با
ارائه اوضاع و احوال خرابتر سال آینده، رئیسجمهور آینده رژیم آخوندی را آماده میکنند
تا از همین حالا دیگر دنبال شعارهای پوپولیستی و عوامفریبانه نرود و وعدههای
خیالی ندهد و بداند به محض ورود به پاستور، حلقه ضعیفترین نفر دوم این
رژیم را به گردن میاندازد.
«گروهها و جریانهای سیاسی در حالی به جان هم افتادهاند و برای
برتری در رقابتهای درون و بیرون جریانی میکوشند که بهنظر میرسد پاستور در
انتظار ضعیفترین سکاندار خود باشد» (روزنامه حکومتی جهانصنعت. ۱۰اسفند۹۹).
ویرانه اقتصاد
شاخصهای تورم بالا، بیکاری گسترده، نزول روزانه ارزش پول ملی و رشد منفی
تولید ناخالص، هر ناظر بیطرفی را به این فکر میاندازد که مهره بعدی رژیم در رأس
هیأت دولت میخواهد تا چند ماه اول، دولت قبلی را شماتت کرده و از ویرانهای که
تحویل گرفته، بگوید.
بسیاری از کارشناسان حکومتی مسائل اقتصادی به این نکته اشاره دارند که حتی
لغو تحریمها نیز به تنهایی مشکل را حل نمیکند و این کلاف سردرگمتر از این حرفهاست.
بازار نفت در شرایطی نیست که رژیم بتواند صادرات قابل اعتنایی انجام دهد و قطعاً
منابع ارزی ناپایداری دارد که موجب کسری بودجه و مشکلات بیشمار دیگر خواهد شد.
بگذریم از اینکه در انتقال همین منابع مالی ناپایدار و فرصت بهرهمندی از آن نیز
تردیدهای جدی وجود دارد.
آیندهای بدتر از گذشته
برای مهرهها و سرکردگان رژیم آخوندی بهترین زمان حیات و رشد و بلوغشان، پیش از بهدست گرفتن قدرت در بهمن ۱۳۵۷ بود تا مدعی همیشگی صاحبان فضائل و رسائل باشند. اما از روزی که حق حاکمیت مردم ایران را غصب کردند، و کردند کاری که اشغالگران با این سرزمین و مردمشان نکردند، آغاز پایانشان شروع شد که البته به قیمت بسیار سنگینی از خون بهترین فرزندان مردم ایران، دستشان برای همه خلایق رو شد و روسیاهی تاریخی و ذاتیشان برملا گردید. خرداد ۱۴۰۰ هم بر این پرونده سیاهیهای میافزاید تا اینکه مردم و جوانان شورشی برای همیشه سیاهی ولایت فقیه را از دامان پاک ایرانزمین بزدایند.