قیام بلوچستان
اینروزها بوی الرحمان نظام ولایت فقیه از هر سو قابل استشمام است. میتوان گفت ناقوس مرگ اجتماعی و تاریخی آن نواخته شده و با ضعیفترین گوشها نیز قابل شنیدن است. این سخنی نیست که فقط از ذهن اپوزیسیون نظام جوشیده باشد، وخامت اوضاع در دوران سرنگونی و «تراکم بحرانها» چنان است که روزنامههای رسمی استبداد نیز از ضرورت دگرگونیهای اساسی مینویسند.
آنها اکنون از احتمال غیرقابل کنترل بودن شورشهای شهری سخن به میان میآورند
و اینکه سرکوب اعتراضات، ممکن است راهحلهای سختافزاری را در مقابل قیامکنندگان
قرار دهد.
منظور از «راهحلهای سختافزاری» بهطور تلویحی، مسلحشدن جوانان شورشی است.
اخبار متواتر کشف سلاح در شهرها و استانهای مختلف ایران، بهدرستی این موضوع گواهی
میدهند. البته آنچه از سوی نیروی انتظامی کشف و ضبط میشود، قسمت نمایان ماجراست.
فعل و انفعالاتی در زیر پوست اختناق رخ میدهد که نیروهای سرکوبگر قادر به دیدن آن
نیستند.
براندازان همه را با یک چشم نگاه میکنند!
رسانههای حکومتی برای حفظ تمامیت نظام، پیدرپی به سران نظام هشدار میدهند
و به تغییر رویکرد فرامیخوانند.
«در صورتی که بحرانها روی هم انباشته شود و حاکمیت صدای معترضان را
نشنود ادامه چنین پدیدهیی میتواند طاقت مردم را طاق کند. اگر بهزودی تغییر و
تحولی در ایران صورت نگیرد بهزودی وضعیت روحی و روانی جامعه خطرناکتر میشود»
(جهان صنعت. ۲۶اسفند۹۹).
شرایط امروز کشور در آستانهی دگرگونیهای جدی قرار دارد» (همان منبع).
روزنامهی آرمان ۲۶اسفند۹۹ از این فراتر رفته و به نفی تمامیت نظام و خطر براندازی آن از
سوی مردم اعتراف میکند:
«اگر نظام به خطر بیفتد نه خبری از اصلاحطلب خواهد شد و نه اصولگرا
و مطمئن باشید که براندازان همه را با یک چشم نگاه میکنند. اصولگراها فکر نکنند
با تندروی میتوانند جامعه را کنترل کنند، غافل از اینکه فضای جامعه چیز دیگری میگوید.
تندروهای اصولگرا یا از واقعیت دور شدند یا چنین میپندارند چون قدرت پشت سرشان
است، جرأت اینکه مشکلات جامعه مطرح شود، وجود ندارد. در حالیکه در جامعه ما
مسائل زیر پوستی است و مشکلات جوانان، دانشجویان، بیکاران بیداد میکند. خیل عظیمی
حتی از اصلاحطلبان هم بریدهاند.». (آرمان. ۲۶اسفند۹۹).
تابآوری مردم یا ذخیرهی خشم برای روز موعود؟
آنچه این روزنامه مینویسد، بیان سربستهی واقعیتهای زیر است:
۱ـ مسائل جامعه ایران
زیرپوستی است؛ یعنی نمیتوان با نگاه گذرا و سطحی به جامعه، این نتیجه را گرفت که
«مردم ایران مردم نجیبی هستند و تابآوری آنها بالاست»!، واقعیتها در زیر پوست
جامعه رخ میدهد و ناگهان بهصورت آتشفشانی مهیب خود را بارز میکند. این پدیده را
در قیامهای ۹۶ و آبان۹۸ همه بهچشم دیدند.
۲ـ عمر مانورهای
فریبکارانهی رژیم برای پاسکاری بحرانها به خارج از حاکمیت بهسر رسیده. بازی اصولگرا
و اصلاحطلب دیگر خریدار ندارد. اعتراف به اینکه «اصلاحطلبان بریدهاند»! از سوی
یک رسانهی متعلق به اصلاحطلبان قلابی قابل درنگ است.
۳ـ برای جامعه برانداز
و در پی سرنگونی، باندهای نظام فرقی با یکدیگر ندارند. همهی آنها را آزمودهاند و
در دوران پایانی نظام دریافتهاند که برای نیل به آزادی و بهروزی هیچ راه دیگری جز
عبور از این نظام وجود ندارد.
مسدود شدن «سوپاپ اطمینان»!
روزگاری گفته میشد که اصلاحطلبان قلابی سوپاپ اطمینان این رژیم هستند.
«اصلاحطلبان ابایی از این ندارند که بگویند ما سوپاپ اطمینان نظامیم.
ما معتقدیم تغییر نظام بر مشکلات و مشقات کشور خواهد افزود» (ایسنا. محمدرضا خاتمی.
۲۷تیر۹۷).
«سوپاپ اطمینان» یعنی اینکه وقتی دیگ زودپز اعتراضات اجتماعی به
نقطهی ترکیدن میرسید، اصلاحطلبان قلابی با شیادی و شارلاتانیسم، باعث تخلیهی فشار
اجتماعی روی رژیم میشدند و برای آن فرصت بقا میخریدند، اکنون دیگر کار از کار
گذشته است. رشد و گسترش جنبش اجتماعی و رادیکالیسم آن، دیگر مجال عرضاندام به
آنها نمیدهد.
«اصلاحطلبان دیگر سوپاپ اطمینان نیستند» (مستقل آنلاین. ۲۴اسفند۹۹)
وارفتن نیروهای سرکوبگر در برابر خشم خلق
علاوه بر بریدن اصلاحطلبان قلابی، باید در هنگام وقوع قیام و به میدان آمدن
خشمناکانهی مردم، به بریدگی و وارفتن نیروهای سرکوبگر نیز اشاره کرد. اعتراف گذرای
جهان صنعت به این موضوع بیانگر بیرونزدگی نوک یک کوه یخ است.
«معمولاً قوای امنیتی انتظامی تا حدی میتوانند با مردم درگیر شوند
و پس از خستگی و درماندگی در برابر اوضاع نابسامان بعد از مدتی از مردم حمایت میکنند»
(جهان صنعت. ۲۶اسفند۹۹).
تجارب انقلاب ضدسلطنتی به ما میآموزد که هیچ قدرتی در برابر یک خلق عاصی و
قیامآفرین یارای ایستادگی ندارد.
مردمی که بهظاهر لب فروبستهاند، در کورههای خشم خود، شمشیر آختهی شورش میسازند. آنها برای روز بزرگ قیام، باروت میاندوزند، فشنگ ذخیره میکنند و تفنگ بر تفنگ میانبارند. در روز و ساعت غافلگیرکننده این خشم بزرگ بهگونهیی آتشفشانی فوران خواهد کرد؛ روزی که مثل هیچ روز نیست.