۲۳اسفند۹۹
قتل عام ۶۷
اصلیترین پاشنه آشیل
خامنهای در بخشی از سخنانش بهمناسبت عید مبعث گفت: «ما با دگراندیش کار
نداریم؛ اما دشمنی نکنید»!
دست بردن به مقولهی دگراندیشان در مخیلهی ولیفقیه و دست نیاز دراز کردن به سوی آنان، از چه روی است؟ آن هم در نظامی با صدارت ولیفقیه که در سلطهی ۴۲سالهاش شدیدترین سرکوب، بیشترین زندانی، چندین قتلعام و گورستان از دگراندیشان بر ساخته است. بهراستی موضوع چیست و خامنهای با همین جملهی کوتاه، میخواهد کدام گوسالهی سامریِ نظام آخوندی را زیور و آرایش دهد؟ چه عاملی باعث شده است که خامنهای با اصلیترین پاشنه آشیل حاکمیت ولایت فقیه، بازی سیاسی کند؟
آدرس سرراست حرف خامنهای
پیش از پرداختن به نمونههای زندگی و سرنوشت دگراندیشان در جمهوری اسلامی از
خمینی تا خامنهای، آدرس سرراست حرف خامنهای، گدایی رجالانه، نابهنگام و ابلهانه
برای نمایش انتخابات بهار ۱۴۰۰ است.
خامنهای برای نمایش مشابه در بهار ۹۶هم با همین
تاکتیک، زمینه چید و گفت: «اگر جمهوری اسلامی را هم قبول ندارید، ایرانی که هستید؛
پس در انتخابات شرکت کنید»؛ و قصد داشت از آن صندوق، جلاد قرن ابراهیم رئیسی را
بیرون بیاورد.
پاسخ تمثیلیِ ایران
توصیفی تصویری و تمثیلی برای این التماس خامنهای، طرحی است که این روزها در
شبکههای مجازی انتشار یافته است. طرحی که گویای چهار انگشت قطع شدهی یک دست و نگهداشتن
فقط انگشت سبابه برای شرکت در انتخابات و مهر زدن است! چهار انگشت قطع
شده شامل «حق آزادی، حق برابری، حق مسکن، حق حقوق» است که همگی با زعامت ولیفقیه
و کارچرخانی سپاه پاسدارانش قطع شدهاند و فقط انگشت «حق انتخابات» سالم مانده است!
دگراندیشی؛ بحرانیترین تضاد تمامیتخواهی
بنابراین خامنهای با استیصال مطلق و با اشراف به طرد کل نظام در نمایش پیش
رو، سراغ اصلیترین قربانیان بیش از چهار دههی جنایات نظام ولایت فقیه رفته است.
خامنهای سراغ اصل یا موضوعی رفته است که از قضا بحرانیترین و بزرگترین
تضاد میان مردم، گروههای سیاسی بیرون از دایرهی حکومتی، روشنفکران و دگراندیشان ایران
با حاکمیت تمامیتخواه ولایت فقیه است. اصلاً بنیاد انحصارطلبیِ ایدئولوژیک ـ
سیاسیِ خمینی و وارثانش با پیش کشیدن همین موضوع شروع شد. شروع درگیری و مخالفت با
خمینی و نظامش به همین دلیل بوده است و ادامه دارد. اساس سانسور کتاب، روزنامه،
مجله و رسانه در جمهوری اسلامی آخوندی بر مبنای نفی دگراندیشان از عرصههای سیاسی،
اجتماعی، ادبی، فرهنگی و هنری بوده است و ادامه دارد.
از این واضحتر چه دلیلی که خمینی حتی تاب شنیدن کلمهی «دموکراسی» و عبارت «جمهوری
دموکراتیک» را نیاورد و با عصبانیت گفت: «جمهوری اسلامی؛ نه چیزی کمتر و نه چیزی بیشتر»!
دگرکُشی؛ نخ نبات یک کارنامه
خامنهای خوب میداند که نظام آخوندی با دستور ولیفقیه، اساساً ۴۲سال است که دگراندیشی را موضوعی امنیتی و مرتبط با بود و نبود
نظام کرده است. این تصمیم و راهبرد آن با جنایت، نخ نبات کارنامهی جمهوری اسلامی از
خمینی تا خامنهای بوده است که نشانیهای زیر، معرف آناند:
شروع آن با تحمیل حجاب اجباری علیه زنان ایران بود که با فتوای خمینی در
اوایل اسفند ۱۳۵۷به جریان افتاد.
سپس راهانداختن باندهای لمپن ـ چماقدار ـ پاسدار که به جان گروههای سیاسی
دگراندیش و منتقد نظام ـ مثل مجاهدین خلق، چریکهای فدایی و... انداختند.
در ادامه به تروریسم دولتی علیه همین دگراندیشان، منتقدان و مخالفان نظام در
اواخر سال۱۳۵۹ و اوایل سال۱۳۶۰ منجر شد. زندانی کردن هزاران دگراندیش و سپس قتلعام آنان در
تابستان ۱۳۶۷ جملهگی با فرمان و
فتوای مذهبی خمینی ـ خلاف روال حقوقی و قضایی ـ انجام شد.
در ادامه با تأیید خامنهای و کارچرخانی وزارت اطلاعات، کشتار دگراندیشان
سیاسی، روشنفکران، نویسندگان، شاعران و هنرمندان در سریال جنایاتی که به قتلهای
زنجیرهیی معروف شد، صورت گرفت.
دامنهی این ترورهای عقیدتی و مذهبی و سیاسی به خارج از ایران هم تعمیم داده شد.
سپس سراغ کشیشان مسیحی رفتند که پس از مثله کردنشان، اجزای قطعهقطعه شدهی پیکرشان
را در یخچالها گذاشتند.
آنگاه به محدود کردن تحصیل دانشگاهی برای بهائیان روی آوردند.
کدام ایرانی است که نداند در تمام نمایشهای انتخاباتی جمهوری اسلامی، هیچ
ایرانیِ قسمناخورده به اصل ولایت فقیه و بیرون از اسلام ارتجاعی ـ
آخوندی نمیتواند کاندید بشود؟
کدام ایرانی است که نداند پردهی فقر و محدودیتها در حداقلهای زندگی در استانهای
سیستان و بلوچستان و کردستان ایران با چه فکر و نیت و هدفی اعمال شده است؟ طبق اعتراف
خودیهای نظام آخوندی، هیچ دلیلی ندارد جز سنی بودن و در دایرهی مذهب حکومتی نبودن
این دو استان!
فاشیسم مذهبی یعنی چه؟
در تمام این نمونهها مشاهده میشود که مفهوم «دگراندیش» از منظر جمهوری
اسلامی ـ که الآن در تبلیغات و رسانههای حکومتی «غیرخودی» نامیده میشود ـ چیزی
جز اعتقاد داشتن به فکر یا راه یا مرامی خارج از حکومت آخوندی نیست. از این رو هم
خمینی و هم خامنهای هرگز حتی اعتقاد شخصی اینان را ـ چه فردی و چه گروهی ـ برنتابیدهاند و
با اولین ابراز عقیده و نظری خلاف جمهوری اسلامی، پاسداران تروریست و جانیان
بالفطره را سراغ نابود کردن جان و زندگی و مال و هستی دگراندیشان فرستادهاند.
جمهوری اسلامی آخوندی ترکیبی از استبداد سیاسی و استبداد مکتبی است. جنبهی مکتبی
آن، فاشیسم مذهبی میباشد که جوهر اعتقادی، انحصارطلبی و تلقینکنندهی حذف و محروم
کردن دگراندیشان را در بر میگیرد.
پاکشان در خون برای کدام صندوق تهی؟
خامنهای با پایی در فلات خون و با حمایلی از پیکرهای مثله شدهی قربانیان
دگراندیش، به گدایی رأی برای بازارگرمیِ نمایش انتخابات ۱۴۰۰ آمده است. خامنهای با پا در خون قیامآفرینان آبان ۹۸، پا بر گورخوابها، زبالهگردها، اندامفروشها و بر
حجم صداهای زنجیرشدهی زندانیان و قربانیان خط فقر ۱۰ میلیونی به سراغ آرایش گوسالهی سامریِ رأی جمعکنی آمده
است. توسل جستن به این ترفند پس از چهار دهه کشتار، زندانی و تبعید دگراندیشان،
گویای تهی بودن صندوق نظام از مشروعیت سیاسی، ایدئولوژیک و تاریخی نزد اکثریت قاطع
مردم ایران است.
نشانی شرافت دگراندیشی
ارتجاع پلشت آخوندی برای نگهداشتن انگشت مهرنشان انتخاباتی و قطع
کردن باقیِ انگشتان حقوق همهجانبهی مردم ایران، به این ترفند و تاکتیک رجالانه روی
آورده است. مصداق عینی و اکنونیِ هوشیاری سیاسی، ملی و شرافت انسانی و دگراندیشی از
جانب مخاطبان خامنهای، چپ کردن میز زیورآلاتچیدهی بر فلات خونین ایران و رنج و
حرمان مردمان است که قطعاً چنین خواهد شد.