تقدیم با عشق؛ بهافتخار اشرفنشانها درآستانة پنجاهوپنجمین سال حیات
سازمان پرافتخارمان
کهکشان ماژلان اشرفنشانها
بهقلم مهدی خداییصفت
آیا با این همسایهی زیبای آسمانیمان
آشنایی دارید؟ «کهکشان ماژلان»؛ رنگارنگ، زیبا و اسرارآمیز که معمولاً در نیمکره جنوبی
قابلدیدن و رصد است.
این کهکشان ماهوارهای که دنیایی از ستارهها را دربرگرفته، با
همهی عظمتش همچون ماه، به دور کهکشان ما «راه شیری» میچرخد. البته همراه با
خواهر کوچکترش «ماژلان کوچک» که هر دو نزدیکترین کهکشانها به خانه و کاشانه
و منطقهی مسکونی ما یعنی «کهکشان راه شیری» هستند. آنها هم مثل راه شیری دربرگیرندهی
میلیونها ستاره و شاید هم به میزانی سیارهاند. اما همواره در دام عشق و جاذبهی نیرومند
کهکشان «راه شیری» گرفتار شدهاند. شگفت که رشتهی عشق، نواری از ابر ماژلانی به طول
۱۶۰۰۰۰سال نوری است که از هر دو کهکشان عبور کرده،
سرانجام به کهکشان راه شیری پیوند میخورد.
دوستان عزیز؛ آسمان، کهکشانها و بیکران هستی که این ابراختران فقط نمادی از
آن هستند، البته زیبا و حیرتانگیز است. اما ما زادگان کرهی خاکی با میراث پیچیدهترین
قوانین تکامل و اسرار هستی و آنجا که خدای منان به خود تبارکالله احسن الخالقین گفته
است. پس بیایید لحظاتی به کهکشان خودمان بر روی زمین نظری بیافکنیم! کهکشانی از امواج
انسانی؛ زیباتر از همهی کهکشانهای رنگارنگ آسمانی.
همواره در این اندیشه بودم که چگونه عشق و احساسم را نسبت به اشرفنشانهای
فداکار و نازنین ابراز کنم؟! چگونه نقش بیبدیلشان را در معرفی این مقاومت و این
آلترناتیو به افکار عمومی توصیف نمایم؟ چگونه بگویم که آنها چه تصویر زیبا،
قدرتمند و پرشکوهی از مقاومت در قلب و ضمیر مردم دنیا حک میکنند؟! و مهمتر از
همه، آنها چه گرهی از دلهای پرخون، امیدهای پرپرشده و سینههای پردرد مردم اسیرمان
میگشایند؟! آری آنها هستند که با حضور فعالشان در صحنه، بسا توطئهها و پروژههای
کثیف شیطانسازی رژیم علیه مقاومت را نقشبرآب میکنند. از ۲۵خرداد امسال وقتی کهکشان اشرفنشانها از برابر مقر اتحادیه
اروپا در بروکسل، چرخش فلکی خود را آغاز کرد و منزلبهمنزل از واشنگتن تا برلین و
از استکهلم تا لندن شهرها را در زیر پای خود بهلرزه درآورد، این شکوه و عظمت
مقاومت و آلترناتیو دموکراتیک بود که چشمها را خیره میکرد، دشمن و اضداد مقاومت
را در جای خود میخکوب و آلترناتیوسازان و آلترناتیوبازان را در بهت و حیرت فرومیبرد.
آیا آنچه آنها در این گردش فلکی خلق کردند، طواف عاشقانه یک کهکشان لبریز از
اختران انسانی گرداگرد قلب منظومه «اشرف۳» نبود؟!
آنگاه در حالی که هنوز آخرین انعکاسات تظاهرات اپوزیسیون دموکراتیک در رسانهها
ادامه داشت، صدای رعدآسای یک سیلی محکم بر بناگوش ظریف در روز ۳۰مرداد در سوئد، چرتها را پاره کرد. اشرفنشانها اعتراض و خشم و
فریاد دادخواهیشان را علیه حضور وزیر آدمخوار حکومت آدمکشان به گوش همهی دنیا رساندند.
ضربهای سخت بر فرق این شیاد سیاسی که لابد پیامدهای آن را در تشدید بحرانهای درون
نظام دیده یا شنیدهاید. اما در صحنه بینالمللی پیامدهای ضربه در واکنشهای هیستریک
جناب وزیر خارجه «یا همان سکهی زرورق پیچیدهی قاسم سلیمانی، بهگفته عباس موسوی،
سخنگوی ظریف»، بیرون زد؛ وقتی او در واکنش هیستریک نسبت به اشرفنشانهای معترض، ماسک
یا همان زرورق فریب را از چهرهی کریهش برداشت و گفت: «همین آدمها که در بیرون ایستادهاند
از هر کدامشان بخواهید که در هر یک از جلسات ایرانی شرکت کنند و ببینید اگر زنده
ماندند! آنها یک دقیقه زنده نمیمانند. میدانید چرا؟ آنها حتی در عراق هم نمیتوانند
کار کنند زیرا مردم عراق آنها را زنده میخورند...». این دیپلما-تروریست وحشی در
حرفهایش نشان داد تا کجا میتواند قسیالقلب و خونریز باشد، بهخصوص وقتی رسماً
از آدمخواری و کشتار حرف میزند. برملا شدن این خوی حیوانی و تروریستی او نتیجهی
اقدامات شجاعانه و افشاگرانهی اشرفنشانها و ایرانیان شریف و هوشیار بود تا سیاستمداران
اروپایی در نشست و برخاست با وزیر تحریمشدهی آخوندها بدانند با چه پدیدهای در
حال مذاکرهاند. روزهای بعد ظریف با اعتراضات مشابهی در نروژ و سپس پاریس مواجه شد
و بهرغم همهی تدابیری که برای او در نظر گرفته شده بود او و همراهانش از تخممرغهای
گندیده بینصیب نماندند. راستی که اشرفنشانها صدای رسای مردم ایران بودند و با سیلی
محکمی که به نمایندهی دیکتاتوری مذهبی زدند، مایهی دلگرمی مردم بپاخاسته و پژواک
صدای شورشی آنها شدند و یک بار دیگر به دنیا نشان دادند که این جنایتکاران نمایندگان
مردم ایران نیستند و رابطه با اینها بزرگترین دشمنی با مردم ایران است و باید نمایندگان
واقعی مردم ایران را بهرسمیت بشناسند.
آنچه آن روز در سوئد و نروژ اتفاق افتاد، دور از انتظار دیپلماتهای طرفین
بود. چرا که از قبل قرار مذاکرهای رسمی در میان نبود، اما آنچه اتفاق افتاد ظهور
برقآسای غیرت ایرانی علیه فاشیسم مذهبی و دستگاه مماشات با چنین عنصر شارلاتان سیاسی
و دیپلماسی بود: «جواد ظریف شارلاتان ـ دشمن خلق ایران» که ایرانیان آزاده و اشرفنشانهای
قهرمان با ارادهی خود آفریدند. این بهراستی بروز خشم و شورش مردم ایران علیه حاکمیت
ولایت فقیه بود که در استکهلم توسط ایرانیان شریف و هواداران مقاومت ایران نمایندگی
شد و از دوربینهای رسانهها گذشت و جهانی گشت.
و فضیحت نهایی وقتی بود که وزیر خارجه سوئد در فشار جو اعتراضات شعلهور،
اعلام کرد که ما ظریف را دعوت نکردهایم و او خودش آمده است!
داستان اشرفنشانها، به راستی خلق جدیدی است در انقلاب ایران و مقاومت
سرفراز آن که ما هنوز مشابه آن را با چنین ویژگیهایی در سایر جنبشها و انقلابها
ندیده و نخواندهایم. آری در مقاطع خیزش انقلابها، شورشها، قیامها و اعتراضات
گستردهی اجتماعی وجود داشته و دارد، اما چنین پدیدهای در طول بیش از ۳دهه، همواره حاضربهیراق، نستوه و خستگیناپذیر، مسئولیتپذیر و
متعهد که نه شب میشناسد، نه روز، نه زمستان، نه تابستان، نه گرما، نه سرما،
نه باد و برف و بوران، نه محدودیتهای مکانی و جغرافیایی و نه چسبندگی به خانه و
کاشانه و الزامات شغلی! شگفتا که هنگام ضرورت بیمحابا همه چیز را رها میکند، خود
را به آب و آتش میزند تا در لحظهی موعود، خود را به هر نقطهی دنیا برساند؟!
بهیاد میآورم آن بانوی جوان ایرلندی را که روزی در جریان یکی از آکسیونها
در لندن وقتی از او خواستم در صورت امکان ۲دقیقه از
وقتش را در اختیار ما برای توضیح اهداف آکسیون بگذارد، گفت البته با کمال میل و در
جا ایستاد و در همان حال انگار بغضی در گلویش ترکید و سیل اشک از چشمانش جاری شد.
آنگاه لحظاتی او میگریست و من میگریستم. پرسیدم آخر چه شده که اینچنین
برانگیخته شدید؟ گفت من محل کار و خانهام در همین نزدیکی است. الآن سالیان است که
شماها را میبینم در گرما و سرما، در برف و باران و باد و توفان، در ساعات مختلف
شب و روز نجیب و استوار ایستادهاید! آخر شما کی هستید؟! خیلی دلم میخواست بفهمم
داستان شما دقیقاً چیست؟ میفهمیدم حتماً کاری مهم و آرمانی مقدس دارید. آرزویم
بود که یک روز با شما آشنا شوم و بتوانم کمکی به راهتان بکنم. آنگاه بانوی بزرگوار
با تواضعی غیرقابل توصیف گفت به من افتخار بدهید که من هم جزیی از صدای شما باشم و
همهی امکاناتم را در اختیار شما، جنبش و آرمان زیبایتان بگذارم. و ما در شگفتی از
این انفجار انسانیت بهراستی مانده بودیم با چه زبانی در برابر این دنیای شکوه و عظمت
سخنی بگوییم. آری در این سالیان صدها که نه، هزاران حماسه از این قبیل اتفاق
افتاده که در قلب و ضمیر تکتک ما نقش بسته و بهمثابه امانتهای خلقمان، آنها را
حفظ میکنیم تا روزی که در خاک میهن، برای هموطنانمان بازگو کنیم. آخر این
کهکشان، تبلور امیدهای یک خلق کبیر در چنگال آخوندهای آدمکش است، کهکشان اشرفنشانها،
همان ماژلان کوچکتر است که پژواک ماژلان بزرگ، یعنی کهکشان قیام، با هزار اشرف و
کانون شورشی را در خاک میهن نمایندگی میکند. این کهکشانی است که هر لحظه از
سرچشمهی آزادیخواهی یک ملت اسیر سیراب شده، جان گرفته و پرتوافشانی میکند.
راستی نکته جالبتر که فراموش کرده بودم بگویم اینکه آخرین تحقیقات
اخترشناسی به کمک تلسکوپهای غولپیکر نشان میدهد که کهکشان ماژلان گهوارهی نوزادان
و تولد ستارگان جدید و اختران و نواختران است. درست همان رخداد میمونی که در کهکشان
بزرگ و کوچک ما در حال گسترش است. گسترش کانونهای شورشی با استقبال دختران و
پسران بیباک و بیم در سراسر میهن. همچنان که شاهد ظهور نسلی از جوانان و
نوجوانان در تظاهرات اشرفنشانها و کانونهای مقاومت در خارج ایران بودهایم.
درباره اشرفنشانهای محبوبمان اما، گفتنیها هنوز بسیار است؛ فراموش نکردهایم،
آن روزها و شبهایی را که اشرف و لیبرتی زیر تهاجم شقاوتبار وحوش عراقی و محاصره
و کشتار قرار داشت و اشرفنشانها با بغض و خشم فریاد میزدند و جهانیان را به
استمداد و دادخواهی فرامیخواندند. از یاد نمیبریم تظاهرات، تحصنها و اعتصابغذای
بیامان آنها را در جریان توطئهی ننگین ۱۷ژوئن و
هرگز فراموش نمیکنیم اعتصابغذای ۹۰روزه پس از
قتلعام اشرف را و راستی چه کسی است که تحصن ۳ساله اشرفنشانها در سوئیس و زنجیر انسانی آنها را در دفاع از
اشرف و اشرفیان از یاد برده باشد؟ آری آنها بودند که در برابر رژیم خط بستند و
توطئههای رنگارنگش برای به تسلیم کشاندن مقاومت را درهم شکستند. آنها بودند که با
استواری و مایهگذاری بیدریغ خود طی سالیان، به دفاع از خط و خطوط سازمان و اثبات
آن برخاستند. و آنها بودند که در این سالیان، گلریزان همیاری با سیمای آزادی را
شکل دادند و همیاری با صدا و سیمای مقاومت را وظیفهی ملی، انسانی و غرور ایرانی خود
قرار دادند.
پس هزاران درود و تبریک به آنها و به خواهر مریم، رئیسجمهور عزیز و محبوبمان
و به جان جانان برادر مسعود بهخاطر داشتن چنین زنان و مردان و هواداران عاشق و جانشیفتهای.
در آستانهی پنجاهوپنجمین سال حیات سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران، با تبریک
مجدد، برای شما یاران پایدار و پرافتخارآفرین آرزوی سلامت و شادابی میکنم و برای پیشرویتان
بهسوی تعهدات بالا و بالاتر آرزوی موفقیت و پیروزی دارم.
راستی که بهگفته خواهر مریم بهار با شما، پایدار و روزگار با شما، جوان میشود.
پیروز باشید.