مترنّم در چهارفصل ایرانزمین
به یاد استاد روح الله خالقی
ای عنصر تو مخلوق از کیمیای عزّت
وی دولت تو ایمن از وصمت تباهی
(حافظ)
وی دولت تو ایمن از وصمت تباهی
(حافظ)
در میان آثار گوناگون هنری که در جهان خلق شده و میشوند، برخی «کیمیای عشق
یافته، زر گشته» و بر سنگ خورشید زمانهها و روزگاران حک شدهاند. آثاری هستند که
از مؤانست و معاشقهی حکیم عشق میآیند. این آثار با نام خالقانشان همیشه در ستیغ
و چکاد و اوجهایند تا بر لبان ما جاری باشند و در ضمیر زمان زندگی کنند.
روحالله خالقی آنقدر در نگاه و ضمیر و توجهات ایرانیان و دوستداران موسیقی و هنر ایران و در سینهی مرز پر گهرش ارج و قرب دارد که در وصف زندگی، آموختهها، آفریدههای زیبا و خدماتش به عمارت زرین و سر به فلک کشیدهی هنر ایرانزمین، کتابها و مقالهها نوشتهاند.
اما جنبههایی از ویژگیهای آثار خالقی هستند که بنیادهای گسترش شاخ و برگ درختیاند که او به خورشید و ماه و ستارگان و باد و باران و کوه و دشت و رود و چهار فصل طبیعت سپرد و در ضمیر زمین و زمان ایرانزمین مترنّمش ساخت. ترنمی که با زبـان و فرهنگ جامعه و تاریخی آمیخته و از آسیب و خسران تباهی، ایمن است.
صدا کردن حسّ و رنگ واژهها
روحالله خالقی در زمرهی آفرینندگانیست که آثار او زیب و زینت جامهی فرهنگ مردمی و هنر ملی ما میباشد. ویژگی برجستهی ترانههایی که خالقی تنظیم کرده است، حاصل شناخت و دستیابی او به جوهر موسیقی و شعر و حواسّیست که نعمهها و واژهها حامل و نماد آنهایند. آهنگهای آثار خالقی صدا، زبان و ترجمان آوای نهفته در طبیعت و سخن شعراند. تلفیقی که در آن، شعر و آهنگ پاسخ هماند و ترکیبشان انتقال زیباییست و لذت، نشاط، آرامش، برانگیختگی و تحسین توأمان.
۲۱آبان سال۱۲۸۵ روز تولد روحالله خالقی در شهر کرمان است. وی همشاگردی نورعلی برومند و ابوالحسن صبا در مکتب استاد علینقی وزیری بود. همکلاسی آنانی که هر دو از استادان بزرگ موسیقی ایران شدند و نامدارانی از بزرگان آیندهی موسیقی ایرانزمین را در دامن خود پروردند. آن روزهای شورانگیز جوانی که تازه آغاز دانشپژوهی خالقی و برومند بود، در فصل پایانی کتاب «سرگذشت موسیقی ایران»، با قلم خالقی اینطور وصف شده است:
«در اوایل تابستان ۱۳۰۲ روزی خانم یمنالسلطنه که با مادرم دوست صمیمی بود، به خانهی ما آمد. وقتی دید من هم ساز میزنم، گفت دیگر از این بهتر نمیشود، باید «روحیجان» را با «نوریجان» آشنا کنم؛ این دو برای هم ساخته شدهاند. پرسیدم نوریجان کیست؟ گفت پسر عمویی دارم که یک سال از تو بزرگتر است... او شاگرد درویشخان است و تارش خوب پیشرفت کرده... صبح روز بعد به منزل یمنالسلطنه رفتم... پسری هیجده ساله آنجا نشسته بود که معلوم شد نامش نورعلی است. نگاهی به هم کردیم و در سخن باز نمودیم و از ساز و موسیقی گفتگو کردیم. طولی نکشید که با هم خو گرفتیم؛ مثل اینکه سالها با هم دوست بودهایم. نوریجان دست مرا گرفت و به خانهی خود برد... کار مهر و محبت نوری و من به آنجا رسید که همه روزه از بامداد تا شام با هم بهسر میبردیم. در ایوان خوشمنظری که مشرف به باغچههای پر از گل بود، مینشستیم و آهنگهای ضربی، بهخصوص ساختههای درویش و رکنی را با یکدیگر مینواختیم و ردیف آوازها را دوره میکردیم. راستی ما دو تن عاشق ساز و آهنگ بودیم و هرچه میزدیم، خسته نمیشدیم». (جلد اول، صص ۴۹۸ و ۵۰۰)
خالقی عمرش را صرف شناخت علمی موسیقی کرد. او دست به کاوش و تحقیق در اسناد بهجای مانده از زمانههای دور برد. منظومهیی از دستاوردهای پیشینیان تاریخ کهن موسیقی توأم با نوآوریهای عصر جدید را گردآورد. مطالعات دقیق و موشکافانه در جزئیات علم موسیقی را استمرار داد. حاصل آموختهها و تجربههایش را نثار شاگردانش نمود. با این همه، افتخار آنچه را که فراگرفت و خلق کرد و پرورد، به پای مفاخر هنر ایرانزمین ریخت. دامنهی تحقیقات و شناخت او به ایران قبل از استیلای اعراب میرسد.
کیفیت آثار خالقی، نشانههای پیوند عاطفی و عاشقانهی او با موسیقی است. نگاه او به موسیقی، نگرشی معنوی و آمیخته با شناخت زیر و بمهای روزگاران و زندگی آدمیست. از اینروست که موسیقی او هم تبلور معناها و برانگیختن فراز و فرودهای زمانه و چرخ نیلوفری در تصور و تخیل و عینیت انسان زمانهاش است. جنبهی دیگر موسیقی خالقی، پیوند او با طبیعت است. همان عنصری که مادر همهی هنرهاست. آثـار او همچون بسیاری از سمفونیهای زیبا، بازتابی از صداهای طبیعتاند و جلوههای زیبای زندگی را وصف و تداعی میکنند.
اثری تبلور اندیشهی ملی و پیوند یک ملت
بسیارند هنرمندانی که با آثارشان برای ما و زندگیمان خاطره میسازند. با ترانههایشان، قصههایشان، شعرهایشان، نغمههایشان، با فیلمها و هر آنچه که حاصل تخیل و واقعیت میباشد و از نیستی به هستی درمیآید و خلق هنری میگردد. بسیاری از این نمونهها که با مرحلهیی از زندگی ما عجیناند و پیوند خوردهاند، در تداعیها و تلاقی خاطرهها و یادهایمان زنده میشوند و لحظاتی از حضور ما را در هالهی زیبا و لطیف و خوشآیند وکیفناک خود میگیرند. چه بسا این تداعیها و تلاقیها، خود موجب خلق اثر هنری جدیدی میشوند. اما برخی آثار هنری هستند که تمام عواطف و پیوندهای یک خلق و یک میهن را به هم گره میزنند. روحالله خالقی با ساختن آهنگ و تنظیم آن برای شعر «مرز پرگهر»، اندیشهی ملی و میهنی یک ملت و کشور را در یک اثر زیبا متبلور و مانا و مترنّم کرده است. داستان سرودن این شعر و ساختن موزیک آن نیز یکی از فرازهای تاریخ سیاسی ایران است که استاد خالقی در جلد اول کتاب «سرنوشت موسیقی ایران»، گفتوگویش با دکتر حسین گلگلاب را شرح داده است...
این دو مفاخر هنر و دو نامدار عرصهی فرهنگ انسانی، برای «خرّمبهشت» میهن و مردمشان، برای «درّ و گوهر سنگ کوه و زر خاک» وطنشان، برای «سرچشمهی هنر و مرز پرگهرشان»، «مهرش را پیشه کردند و با اندیشهاش پیوند» یافتند. چه فروتنانه در برابر مردم و وطنشان نیایش کردند که «دور از اندیشهی بدان باشند و پاینده و جاودان». گوهری از واژهها و نغمهها را پیش حکیم عشق و جان سفتند که تا ایران و ایرانیست «از باد و باران نیابد گزند»...
روحالله خالقی آنقدر در نگاه و ضمیر و توجهات ایرانیان و دوستداران موسیقی و هنر ایران و در سینهی مرز پر گهرش ارج و قرب دارد که در وصف زندگی، آموختهها، آفریدههای زیبا و خدماتش به عمارت زرین و سر به فلک کشیدهی هنر ایرانزمین، کتابها و مقالهها نوشتهاند.
اما جنبههایی از ویژگیهای آثار خالقی هستند که بنیادهای گسترش شاخ و برگ درختیاند که او به خورشید و ماه و ستارگان و باد و باران و کوه و دشت و رود و چهار فصل طبیعت سپرد و در ضمیر زمین و زمان ایرانزمین مترنّمش ساخت. ترنمی که با زبـان و فرهنگ جامعه و تاریخی آمیخته و از آسیب و خسران تباهی، ایمن است.
صدا کردن حسّ و رنگ واژهها
روحالله خالقی در زمرهی آفرینندگانیست که آثار او زیب و زینت جامهی فرهنگ مردمی و هنر ملی ما میباشد. ویژگی برجستهی ترانههایی که خالقی تنظیم کرده است، حاصل شناخت و دستیابی او به جوهر موسیقی و شعر و حواسّیست که نعمهها و واژهها حامل و نماد آنهایند. آهنگهای آثار خالقی صدا، زبان و ترجمان آوای نهفته در طبیعت و سخن شعراند. تلفیقی که در آن، شعر و آهنگ پاسخ هماند و ترکیبشان انتقال زیباییست و لذت، نشاط، آرامش، برانگیختگی و تحسین توأمان.
۲۱آبان سال۱۲۸۵ روز تولد روحالله خالقی در شهر کرمان است. وی همشاگردی نورعلی برومند و ابوالحسن صبا در مکتب استاد علینقی وزیری بود. همکلاسی آنانی که هر دو از استادان بزرگ موسیقی ایران شدند و نامدارانی از بزرگان آیندهی موسیقی ایرانزمین را در دامن خود پروردند. آن روزهای شورانگیز جوانی که تازه آغاز دانشپژوهی خالقی و برومند بود، در فصل پایانی کتاب «سرگذشت موسیقی ایران»، با قلم خالقی اینطور وصف شده است:
«در اوایل تابستان ۱۳۰۲ روزی خانم یمنالسلطنه که با مادرم دوست صمیمی بود، به خانهی ما آمد. وقتی دید من هم ساز میزنم، گفت دیگر از این بهتر نمیشود، باید «روحیجان» را با «نوریجان» آشنا کنم؛ این دو برای هم ساخته شدهاند. پرسیدم نوریجان کیست؟ گفت پسر عمویی دارم که یک سال از تو بزرگتر است... او شاگرد درویشخان است و تارش خوب پیشرفت کرده... صبح روز بعد به منزل یمنالسلطنه رفتم... پسری هیجده ساله آنجا نشسته بود که معلوم شد نامش نورعلی است. نگاهی به هم کردیم و در سخن باز نمودیم و از ساز و موسیقی گفتگو کردیم. طولی نکشید که با هم خو گرفتیم؛ مثل اینکه سالها با هم دوست بودهایم. نوریجان دست مرا گرفت و به خانهی خود برد... کار مهر و محبت نوری و من به آنجا رسید که همه روزه از بامداد تا شام با هم بهسر میبردیم. در ایوان خوشمنظری که مشرف به باغچههای پر از گل بود، مینشستیم و آهنگهای ضربی، بهخصوص ساختههای درویش و رکنی را با یکدیگر مینواختیم و ردیف آوازها را دوره میکردیم. راستی ما دو تن عاشق ساز و آهنگ بودیم و هرچه میزدیم، خسته نمیشدیم». (جلد اول، صص ۴۹۸ و ۵۰۰)
خالقی عمرش را صرف شناخت علمی موسیقی کرد. او دست به کاوش و تحقیق در اسناد بهجای مانده از زمانههای دور برد. منظومهیی از دستاوردهای پیشینیان تاریخ کهن موسیقی توأم با نوآوریهای عصر جدید را گردآورد. مطالعات دقیق و موشکافانه در جزئیات علم موسیقی را استمرار داد. حاصل آموختهها و تجربههایش را نثار شاگردانش نمود. با این همه، افتخار آنچه را که فراگرفت و خلق کرد و پرورد، به پای مفاخر هنر ایرانزمین ریخت. دامنهی تحقیقات و شناخت او به ایران قبل از استیلای اعراب میرسد.
کیفیت آثار خالقی، نشانههای پیوند عاطفی و عاشقانهی او با موسیقی است. نگاه او به موسیقی، نگرشی معنوی و آمیخته با شناخت زیر و بمهای روزگاران و زندگی آدمیست. از اینروست که موسیقی او هم تبلور معناها و برانگیختن فراز و فرودهای زمانه و چرخ نیلوفری در تصور و تخیل و عینیت انسان زمانهاش است. جنبهی دیگر موسیقی خالقی، پیوند او با طبیعت است. همان عنصری که مادر همهی هنرهاست. آثـار او همچون بسیاری از سمفونیهای زیبا، بازتابی از صداهای طبیعتاند و جلوههای زیبای زندگی را وصف و تداعی میکنند.
اثری تبلور اندیشهی ملی و پیوند یک ملت
بسیارند هنرمندانی که با آثارشان برای ما و زندگیمان خاطره میسازند. با ترانههایشان، قصههایشان، شعرهایشان، نغمههایشان، با فیلمها و هر آنچه که حاصل تخیل و واقعیت میباشد و از نیستی به هستی درمیآید و خلق هنری میگردد. بسیاری از این نمونهها که با مرحلهیی از زندگی ما عجیناند و پیوند خوردهاند، در تداعیها و تلاقی خاطرهها و یادهایمان زنده میشوند و لحظاتی از حضور ما را در هالهی زیبا و لطیف و خوشآیند وکیفناک خود میگیرند. چه بسا این تداعیها و تلاقیها، خود موجب خلق اثر هنری جدیدی میشوند. اما برخی آثار هنری هستند که تمام عواطف و پیوندهای یک خلق و یک میهن را به هم گره میزنند. روحالله خالقی با ساختن آهنگ و تنظیم آن برای شعر «مرز پرگهر»، اندیشهی ملی و میهنی یک ملت و کشور را در یک اثر زیبا متبلور و مانا و مترنّم کرده است. داستان سرودن این شعر و ساختن موزیک آن نیز یکی از فرازهای تاریخ سیاسی ایران است که استاد خالقی در جلد اول کتاب «سرنوشت موسیقی ایران»، گفتوگویش با دکتر حسین گلگلاب را شرح داده است...
این دو مفاخر هنر و دو نامدار عرصهی فرهنگ انسانی، برای «خرّمبهشت» میهن و مردمشان، برای «درّ و گوهر سنگ کوه و زر خاک» وطنشان، برای «سرچشمهی هنر و مرز پرگهرشان»، «مهرش را پیشه کردند و با اندیشهاش پیوند» یافتند. چه فروتنانه در برابر مردم و وطنشان نیایش کردند که «دور از اندیشهی بدان باشند و پاینده و جاودان». گوهری از واژهها و نغمهها را پیش حکیم عشق و جان سفتند که تا ایران و ایرانیست «از باد و باران نیابد گزند»...
پیوست ۱: زندگی و آثار روحالله خالقی
روحالله خالقی در سال ۱۲۸۵ در
شهرستان کرمان متولد شد و از شاگردان ممتاز و بزرگ استاد علینقی وزیری بود. بهترین
سالهای زندگی خود را صرف پیشرفت موسیقی ملی ایران و تعلیم و تعلم هنرجویان در راه
این هنر ارزنده و آسمانی و ظریف کرد. وی خود شناختی کامل و همهجانبه در موسیقی
ایرانی و فرنگی داشت.
آثار استاد خالقی بالغ بر یکصد آهنگ میباشد که همگی آنها تم ایرانی
دارند و اصالت موسیقی ایرانی کاملاً در آنها رعایت گردیده است؛ از جمله: «آمدی
حالا چرا، دو ترانه بختیاری و آهنگهای ور ساقی، آه سحر، سرود آذر آبادگان، سرود
اصفهان، قوچانی، بهار عشق، مستی عاشقان، شب جوانی و شب من، می ناب» و «بوی جوی
مولیان» که یکی دیگر از آثار خوب و به یاد ماندنی این استاد کم نظیر فرهنگ و هنر
ایران است.
زندهیاد روح الله خالقی، از سن شانزده سالگی به خدمت شادروان کلنل
وزیری درآمد و مدت ۴۳ سال در خدمت استاد
بود و کلیه کارهای خود را در امور موسیقی زیر نظر ایشان انجام میداد. خالقی به
قدری به استاد خود عشق میورزید که جلد دوم کتاب «سرگذشت موسیقی ایران» را اختصاص
به استاد بزرگوار خود داد.
استاد روح الله خالقی، علاوه بر ریاست هنرستان موسیقی ملی، تا هنگام
فوت، رهبری ارکستر «گلها» و عضویت شورای موسیقی رادیو ایران را برعهده داشت.
سالها نیز سرپرستی ارکسترهای شماره یک و دو رادیو به عهده او بود و برنامهی جالب
و به یاد ماندنی «یادی از هنرمندان» ـ که از بزرگان موسیقی و هنرمندان ارزنده و
فقید یاد میکرد ـ از دیگر کارها و آثار برجستهی او میباشد. یکی دیگر از آثار و
خدمات بزرگ این ابرمرد موسیقی ایران، برنامه «ساز و سخن» بود که در آن مطالبی
راهگشا و آموزنده دربارهی موسیقی برای اهل این فن داشت.
استاد روحالله خالقی سالها از بیماری سرطان معده رنج میبرد. پس از یک
عمل جراحی، با شوق و فعالیت مداوم به کار موسیقی پرداخت و شبانه ـ روز، با کار
ساختن آهنگها و نواهای دل انگیز، جسم بیمار خود را تسکین میداد.
پس از چندی، بیماری و درد او را راهی سفر اتریش کرد و در بیمارستان شهر
سالزبورگ بستری شد. دوباره مورد عمل جراحی قرار گرفت. اما متأسفانه دو روز بعد از
عمل در شبانگاه بیست و یکم آبان ماه سال ۱۳۴۴ خورشیدی
دار فانی را وداع گفت و موسیقی ایران و دوستدارانش را در اندوه و ماتم بسیار باقی
گذاشت.
زندهیاد استاد روح الله خالقی، هیچگاه نمیمیرد و همواره یادش در خاطر
مردم ایران و ایراندوستان و در تاریخ موسیقی و هنر ایران، برای همیشه جاودان
خواهد ماند؛ چرا که وی زندگانی بارور و پر بار فرهنگی و هنری داشت.